May29th, 2011 - Change for Equality: Coinciding with her birthday, the website Equality for Change is publishing a letter that Nasrin Sotoudeh, incarcerated human right's lawyer wrote to her 3 year old son Nima right before their face to face meeting last week.
The content of Sotoudeh's letter to her son Nima is as follows:
Hello my dearest Nima,
They took the diary I had written for you when they raided our house. After a one week hunger strike, I was finally able to recover some of the personal belongings of you and your sister, but unfortunately since my arrest, I had not had the opportunity my dearest son to write in your diary. Now that I have been transferred to the general ward [at Evin] and have access to pen and paper, I have decided to once again fill the pages of your diary.
Will an iota of the violated rights of my two children and the rights of so many other mothers who have endured imprisonment, ever be compensated for?
My dearest, I have been behind bars for approximately nine months now. During this time, when ever the opportunity arose for us to briefly meet face to face, you seemed so happy. Your sweet chatter hardly gave your sister a chance to say a word and I found myself turning my gaze back and forth to listen to you speak. I recall how excited you were every time I bought you a chocolate. What you feared most were the visitations from behind a cabin window. Ever since my transfer to the general ward, we have had three such visitations; after each visitation, you have left distraught. When our visitation time ends and the curtain comes down, you panic and begin screaming. I understand your manly pride. Although feminist wish to deny a man's pride, I saw how this time you stood a little farther away, folding your arms, standing sideways, glancing at me through the corner of your eyes as though you were angry. All the female political prisoners present on that day noticed your pride, saying that you paid no attention to them. They don't know you like I do. They don't know the degree of your sweet nature. You were just overwhelmed, because it has been a few weeks since we had last had the opportunity to meet face to face and in person.
I am knitting you a large clown doll. It is my motherly love that constantly draws me to your doll every time I have a moment to spare.
I am knitting you a rather large clown doll. Though it takes over my study time, it is my motherly love that constantly draws me to your doll every time I have a moment to spare. I'm a little worried about how it will turn out, but hope that you will like it.
It is the hope that my children and the children of my beloved land will someday experience better days that helps me endure these difficult days of separation from you, your sister and your father. I have nevertheless asked myself over and over again whether any of my dreams will ever become a reality. I have asked myself whether an iota of the violated rights of my children and the rights of so many other mothers who have endured imprisonment, will ever be compensated for. Of course every mother endures prison with this hope.
Maman Nasrin
Evin Prison
Female Prisoners Ward
Source: Equality for Change: http://we-change.org/spip.php?article7916
8 خرداد 1390 - - نسخه قابل چاپ
تغییر برای برابری - همزمان با سالروز تولد مدافع صادق و آموزگار ایستادگی مان نسرین ستوده، نامه ای را که نسرین قبل از ملاقات حضوری اخیر برای نیما نوشته بود به چاپ می رسانیم. یکی از ویژگی های نسرين ستوده که ستودنی است ثبت تاریخ اکنون است برای فرزندان آینده .او برای کودکانش خاطرات دوران كودكي شان را ثبت می کرد تا هنگامی بزرگسالي در اختبارشان بگذارد. هنگام تفتیش خانه نه تنها به این کار بزرگ او ارج ننهادند که دفاتر خاطرات کودکانش را هم هنگام تفتيش خانه با خود بردند. نسرين در نامهاي كه برای نیما نوشته است در این باره توضیح داده است.
نيماي عزيزم، سلام
بعد از آنكه دفترچه خاطراتت را در تفتيشي كه از خانه كرده بودند بردند و من موفق شدم بعد از يك هفته اعتصاب غذاي 5 روزه برخي از وسايل تو و خواهرت را بگيرم و از زماني كه بازداشت شدم موفق به نوشتن خاطرات براي تو پسر عزيز دلم نشدم. اما حالا كه به بند عمومي آمدهام و خودكار و وسايل در اختيار دارم تصميم گرفتهام بنويسم.
*
آيا ذرهاي از اين تضييع حقوق دو كودك خردسال من و همهي مادراني كه زندان را تحمل كردهاند، جبران ميشود؟*
عزيزم! من نزديك 9 ماه است كه بازداشت شدهام، در اين ميان، دفعاتي كه ميتوانستم تو را حضوري ببينم خيلي خوشحال بودي و شيرين زباني ميكردي و به خواهرت اجازه نميدادي صحبت كند و تند تند رويم را برميگرداندي تا با تو صحبت كنم. وقتي برايت يك شكلات يا پاستيل ميخريدم خيلي كيف ميكردي. اما هميشه از ملاقات كابيني گريزان بودي. از وقتي كه به بند عمومي منتقل شدهام 3 بار به ملاقات كابيني آمدهاي و هر بار با ناراحتي برگشتهاي. مخصوصا وقتي زمان تمام ميشود و پرده پايين ميآيد دچار وحشت ميشوي و جيغ ميزني. خيال نكن غرور مردانهات را درك نميكنم. هرچند فمينيستها ميخواهند غرور مردانه را انكار نمايند اما ديدم كه اين بار چگونه كمي دورتر ايستادي و آرنجات را بغل كردي و يكوري و چپچپ و با حالتي قهرگونه نگاهم كردي. همهي زنان زنداني سياسي متوجه غرور تو شدهاند و همه ميگويند اصلا به ما محل نميگذارد. نميدانند تو تا چه پايه خوش اخلاقي. اما فكر ميكنم چند هفتهاي كه ملاقات حضوري نداشتهاي تو را كلافه كرده است.
*
دارم برايت يك عروسك دلقك تقريبا بزرگي ميبافم. عشق مادري مدام وادارم ميكند تا هر گاه كه بيكار ميشوم به سراغ عروسكت بروم.
*
دارم برايت يك عروسك دلقك تقريبا بزرگي ميبافم. البته وقتم را ميگيرد. وقت مطالعهام را ميگيرد. اما عشق مادري مدام وادارم ميكند تا هر گاه كه بيكار ميشوم به سراغ عروسكت بروم. كمي نگران و بيتابم كه آيا خوب در ميآيد يا نه، ولي اميدوارم خوب شود.
ميداني به چه اميدي، روزهاي سخت دوري از تو، خواهرت و پدرت را سر ميكنم. به اميد روزهايي بهتر براي كودكانم و همهي كودكان سرزمينم. اما بارها از خود پرسيدهام آيا ذرهاي از رويايم به حقيقت خواهد پيوست؟ و آيا ذرهاي از اين تضييع حقوق دو كودك خردسال من و همهي مادراني كه زندان را تحمل كردهاند، جبران ميشود؟ به هر حال هر مادري به اين اميد زندان را تحمل ميكند.
اوين
بند زنان زنداني سياسي
Very moving
ReplyDelete