Monday, June 27, 2011

BREAKING NEWS - The 12 Political Prisoners at Evin Issue a Statement Ending Their Hunger Strike

The 12 political prisoners on hunger strike at Evin prison, protesting the killings of Haleh Sahabi and Hoda Saber, ended their hunger strike yesterday, Sunday June 26th, 2011.

After 9 days of hunger strike in a statement published from prison, the 12 political prisoners on hunger strike at Evin announced that they have ended their hunger strike. The complete content of their statement is as follows:

In the name of God,

To the honorable nation of Iran,

The regret and sorrow over the unexpected and surprising death of Hoda Saber was a heavy and unbearable burden for his prison mates.  A hunger strike was the bare minimum act of protest towards this disastrous occurrence; something that Hoda Saber himself engaged in after the innocent martyrdom of Haleh Sahabi.

As Hoda Saber's prison mates, the hunger strike was on the one hand a calling by our conscience and a means to fulfill our moral obligations and on the other hand our outcry and rage against the injustice towards Hoda Saber and Hale Sahabi, two responsible, Muslim citizens who were killed while upholding their ideals and aspirations.

Our hunger strike was a collective act of protest against the institutionalization of injudiciousness, lies and hypocrisy in segments of the ruling government. 


We 12 political prisoners at Evin's ward 350 announced the launch of a hunger strike on Saturday June 18th, 2011 with the hope that our cry of protest would reach the outside world, becoming an obstacle against a government intent on violating the rights of its citizens. 

During the time we were on hunger strike, many of our prison mates at Evin's ward 350 expressed their willingness to join the hunger strike; many skipped meals and fasted and in their own way demonstrated their solidarity with those of us on hunger strike.  We would like to express our unwavering gratitude to our dear prison mates for their support and encouragement that further confirmed the legitimacy of our actions.


The behavior by the authorities and the fact that we were summoned to the judiciary during our hunger strike only further demonstrates the clear lack of responsibility, accountability and of course the inefficiency and weakness of our judicial system.  The recent events were once again a means to test and demonstrate that the life of a prisoner is of little to no importance to the judicial and security officials.

Our dear compatriots,

This hunger strike also demonstrated the vast support from the nation of Iran and our civil society.  This support was just as important as the hunger strike itself and demonstrates that the Green movement of the nation of Iran is alive and dynamic.

The wave of support and solidarity with this hunger strike showed the public consciousness and disagreement with the violation of the rights of political prisoners.  It also proved that the challenges associated with the rights of political prisoners and their freedom continue to be one of the priorities and demands of our nation.


We would express our thanks and gratitude to all those who supported us during this hunger strike, particularly the families of Saber and Sahabi, the great Ayatollahs and religious, political and national figures, political parties and groups, human rights activists and organizations, media outlets, journalists, doctors and lawyers who sent us their kind messages of support, demonstrating their concern for our health and well being and requesting that we put an end to our hunger strike.


We are also forever grateful to our dear friends at Rajai Shahr prison for joining us on this hunger strike and would like to express our thanks to our suffering families and all our compatriots outside the country who patiently stood along side us showing their unwavering support.

In response to the kind and loving messages we have received from the aforementioned, while expressing our respect and thanks, we announce that we ended our hunger strike on the evening of Sunday June 26th, 2011. Without a doubt, this will not be the end of civil protests against the human rights violations and injustices that have occurred and the protests of the Green nation of Iran will continue until we have achieved freedom and access to our full rights as individuals and as a society at large.

(Our gratitude to Emadeddin Baghi and Mohammad Javad Mozafar who participated in the initial days of the hunger strike and were replaced with other prison mates when they were released from prison)

Signatories:

Bahman Ahmadi Amoui
Hassan Asadi Zeidabadi
Mohsen Aminzadeh
Emad Bahavar
Ghorban Behzadiyan Nejad
Mohammad Davari
Khosro Dalirsani
Feyzollah Arabsorkhi
Abolfazl Ghadyani
Mehdi Karimiyan Eghbal
Mohammad Reza Moghiseh
Abdollah Momeni

Explanation by Kaleme: Mr. Mozafari continued his hunger strike after being granted furlough from prison. However because all telephone calls to Evin's ward 350 were banned, the hunger strikers were not aware of this fact.

Source; Kaleme:  http://www.kaleme.com/1390/04/06/klm-63258/


چکیده :رفتار مسوولان در طی این مدت و در جریان احضار ما به مراجع قضایی نشانه ای روشن از بی مسوولیتی و عدم پاسخگویی و البته نا کارآمدی و ضعف دستگاه قضایی کشور است. جریانات اخیر بار دیگر آزمونی بود تا نشان دهد که جان انسان و حیات یک زندانی تا چه حد در نظر مسوولان و مقامات قضایی و امنیتی بی ارزش و فاقد اهمیت...

کلمه: دوازده زندانی سیاسی اعتصاب کننده در بند ۳۵۰ زندان اوین با صدور بیانیه ای ضمن اعلام پایان اعتصاب غذای خود نوشته اند: اکنون ما اعتصاب کنندگان در پاسخ به پیام های محبت آمیز و ضمن ابراز احترام و تشکر از ایشان، اعلام می داریم که شب یکشنبه ۵ تیرماه ۱۳۹۰ به اعتصاب غذای خود پایان داده ایم. بدون شک این پایانی بر اعتراض های مدنی نسبت به نقض حقوق بشر و مظالم صورت گرفته نخواهد بود و اعتراض مردم سبز ایران تا دستیابی کامل به حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی خود ادامه خواهد داشت.

آنها ضمن تشکر از خانواده های صابر، سحابی و شامخی از همه حامیان این اقدام از جمله آیات و مراجع عظام دینی و شخصیتهای مذهبی،سیاسی و ملی ،احزاب و گروه ها ، فعالان و نهادهای مدافع حقوق بشر ،اصحاب رسانه ،روزنامه نگاران ،پزشکان و  وکلا سپاسگزاری کرده و اضافه کرده اند: «سپاس فراوان خود را از حمایت عملی دوستان عزیزمان در زندان رجایی شهر و اقدامات هم وطنان خارج از کشور و خانواده های دردمندمان که همواره صبورانه حمایت خویش را از ما دریغ نورزیده اند ، اعلام می داریم.»

متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:


به نام خدا

ملت شریف ایران

تاثر و تالم ناشی از مرگ ناباورانه شهید هدی صابر برای هم بندیان وی بسیار سنگین و غیر قابل تحمل بود. اعتصاب غذا حداقل اقدامی بود که در اعتراض به آن فاجعه اسف بار به ذهن ما خطور می کرد، همان اقدامی که صابر خود در اعتراض به شهادت مظلومانه خانم هاله سحابی انجام داه بود.

اعتصاب غذا از یک سو پاسخی بود به ندای وجدان و ادای تکلیف اخلاقی ما به عنوان هم بندان هدی صابر و از سوی دیگر فریاد اعتراض و خشم ما بود علیه ظلمی که بر صابر و پیش از او بر هاله سحابی رفت، آن دو شهروند مسوول و مسلمان پاکی که در راه آرمانهای خود جان باختند.

اعتصاب غذای ما یک اقدام جمعی اعتراضی بود علیه بی تدبیری، کبر و دروغگویی نهادینه شده در بخش هایی از حاکمیت کشور.

ما دوازده تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، اعتصاب غذای خود را روز شنبه ۲۸ خرداد ماه ۱۳۹۰ با اعلام عمومی آغاز کردیم، به این امید که صدای اعتراض مان به گوش همگان رسیده و تبدیل به مانعی بر سر راه حاکمان برای نقض حقوق زندانیان شود.

در طول مدت اعتصاب غذا، بسیاری از هم بندیان ما در بند ۳۵۰ برای پیوستن به اعتصاب اظهار تمایل کردند و بسیاری با گرفتن روزه و یا نخوردن وعده های غذایی به نوعی همراهی و همدلی خود را با جمع اعتصاب کنندگان ابراز داشتند. حمایت و همراهی هم بندان عزیز مشوق و موید اقدامات ما بوده است که لازم می دانیم سپاس بیکران خود را به آنان تقدیم کنیم.

رفتار مسوولان در طی این مدت و در جریان احضار ما به مراجع قضایی نشانه ای روشن از بی مسوولیتی و عدم پاسخگویی و البته نا کارآمدی و ضعف دستگاه قضایی کشور است. جریانات اخیر بار دیگر آزمونی بود تا نشان دهد که جان انسان و حیات یک زندانی تا چه حد در نظر مسوولان و مقامات قضایی و امنیتی بی ارزش و فاقد اهمیت است.

هموطنان عزیز

وجه دیگر اعتصاب غذا، حمایتهای وسیع و گسترده ای بود که از سوی مردم و جامعه مدنی ایران صورت گرفت. این اقدامات به همان اندازه اعتصاب غذا حایز اهمیت و ارزش بوده و نشان از زنده بودن و پویا بودن جنبش سبز مردمی ایران دارد.

موج حمایت و همراهی ها با این اعتصاب نشان داد که وجدان عمومی جامعه از مظالمی که در حق زندانیان سیاسی می رود متاثر است و مساله نقض حقوق زندانیان سیاسی و لزوم آزادی آنان، هم چنان به عنوان یکی از اولویتهای ملی و در صدر مطالبات مردمی قرار دارد.

لازم می دانیم از همه حامیان این اقدام به ویژه خانواده های صابر،سحابی و شامخی حضرات آیات و مراجع عظام دینی و شخصیتهای مذهبی،سیاسی و ملی ،احزاب و گروه ها ، فعالان و نهادهای مدافع حقوق بشر ،اصحاب رسانه ،روزنامه نگاران ،پزشکان و وکلا که با ارسال پیام های محبت آمیز و اقدامات دلگرم کننده طی این مدت دغدغه ها و نگرانی های شان را نسبت به وضعیت سلامتی ما بیان داشته و خواستار خاتمه اعتصاب غذا بوده اند تشکر و قدر دانی کنیم .

همچنین سپاس فراوان خود را از حمایت عملی دوستان عزیزمان در زندان رجایی شهر و اقدامات هم وطنان خارج از کشور و خانواده های دردمندمان که همواره صبورانه حمایت خویش را از ما دریغ نورزیده اند، اعلام می داریم.

اکنون ما اعتصاب کنندگان در پاسخ به پیام های محبت آمیز پیش گفته و ضمن ابراز احترام و تشکر از ایشان، اعلام می داریم که شب یکشنبه ۵ تیرماه ۱۳۹۰ به اعتصاب غذای خود پایان داده ایم. بدون شک این پایانی بر اعتراض های مدنی نسبت به نقض حقوق بشر و مظالم صورت گرفته نخواهد بود و اعتراض مردم سبز ایران تا دستیابی کامل به حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی خود ادامه خواهد داشت.

امضا کنندگان: (ضمن قدردانی از آقایان عماد الدین باقی و محمد جواد مظفر که در روزهای اول اعتصاب همراه ما بودند و با آزادی ایشان دو تن دیگر از دوستان جایگزین آنها شدند)

بهمن احمدی امویی

حسن اسدی زید آبادی

محسن امین زاده

عماد بهاور

قربان بهزدایان نژاد

محمد داوری

خسرو دلیر ثانی

فیض الله عرب سرخی

ابولفضل قدیانی

مهدی کریمیان اقبال

محمد رضا مقیسه

عبدالله مومنی
توضیح  کلمه:‌  آقای مظفر پس از  مرخصی از زندان نیز به اعتصاب غذای خود ادامه  داده اند که به دلیل قطع ارتباط  تلفنی،  زندانیان اعتصاب کننده از این  مساله مطلع نبوده اند

Friday, June 24, 2011

URGENT NEWS | Five of the Political Prisoners on Hunger Strike at Evin Transferred to the Infirmary in Dire Physical Condition

June 24th, 2011 - Kaleme reports that Adbollah Momeni, Mohsen Aminzadeh, Abolfazl Ghadyani, Mehdi Karimiyan Eghbal and Bahman Ahmadi Amoui, in dire physical condition at Evin's Ward 350, have been transferred to Evin's infirmary for medical treatment.  These political prisoners along with 7 other cellmates began a hunger strike a week ago protesting the killings of Haleh Sahabi and Hoda Saber.

According to reports received by Kaleme these 5 prisoners were transferred to the infirmary after much delay.  Given the events that took place in the infirmary leading to Hoda Saber's death, it goes without saying that the families of these political prisoners have little faith and trust in the individuals responsible for the infirmary. Hoda Saber, while on hunger strike was beaten while at the infirmary and as a result lost his life a few days later.

Rather than sending them to the infirmary, the families of political prisoners expect Tehran's Prosecutor to transfer their loved ones in need of medical help to hospitals equipped with the necessary equipment and to supervise their medical treatment, ensuring that a tragedy like the death of Hoda Saber is never repeated.

Mohsen Aminzadeh's family have stated that he has a blood pressure problem and must take medication for this condition, making a hunger strike very dangerous to his health. 

Aminzadeh's wife added: "The judicial and prison authorities are responsible for my husband's life. He has been behind bars for two years as a result of their injustice. During this time, his physical condition has weakened considerably. We are extremely worried that the tragedy that occurred as a result of the negligence by the prison authorities and led to the death of our dear Hoda Saber will once again be repeated. I demand that the authorities take immediate measures to ensure that such a tragedy does not reoccur."

Abolfazl Ghadyani is 65 and suffers from heart disease. According to his family even under normal circumstances he has been unable to fast and as a result it will be very difficult for him to endure this hunger strike.

According to the same report, the other political prisoners on hunger strike at Evin's ward 350 are suffering a similar predicament, the physical condition of many of them deteriorating rapidly. 

Bahman Ahmadi Amoui, Hassan Asadi Zeidabadi, Mehdi Karimiyan Eghbal, Emad Bahavar, Ghorban Behzadiyan Nejad, Mohammad Davari, Amir Khosro Dalirsani, Feyzollah Arab Sorkhi, Abolfazl Ghadyani, Mohsen Aminzadeh, Mohammad Reza Moghiseh and Abollah Momeni are the 12 political prisoners on hunger strike at Evin.

Source: Kaleme: http://www.kaleme.com/1390/04/03/klm-62938/

نتقال پنج زندانی اعتصاب کننده اوین به بهداری

جمعه, ۳ تیر, ۱۳۹۰
چکیده :عبدالله مومنی، محسن امین زاده، ابوالفضل قدیانی، مهدی کریمیان اقبال و بهمن احمدی امویی در هفتمین روز اعتصاب غذای خود در بند 350 با مشکلات شدید جسمی مواجه شده اند و برای دریافت کمک های پزشکی به بهداری زندان اوین منتقل شده...

عبدالله مومنی، محسن امین زاده، ابوالفضل قدیانی، مهدی کریمیان اقبال و بهمن احمدی امویی در هفتمین روز اعتصاب غذای خود در بند ۳۵۰ با مشکلات شدید جسمی مواجه شده اند و برای دریافت کمک های پزشکی به بهداری زندان اوین منتقل شده اند.آنها در اعتراض به جان باختن هاله سحابی و هدی صابر از زندانیان سیاسی همین زندان از یک هفته پیش دست به اعتصاب غذا زده اند.

براساس خبرهای رسیده به کلمه، این پنج نفر با تاخیر به بهداری منتقل شده اند .در همین حال خانواده های زندانیان اعتصاب کننده پس از اتفاقی که برای هدی صابر در بهداری زندان رخ داد و منجر به مرگ وی شد، اعتمادی به این بهداری ندارند.هدی صابر، زندانی سیاسی در زمانی که در اعتصاب غذا به سر می برد، در بهداری اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفت و یکی دو روز بعد جان باخت.

خانواده های اعتصاب کنندگان اوین از دادستان تهران که مسوولیت مستقیم سلامت زندانیان سیاسی با وی است ، انتظار دارند عزیزان شان به جای انتقال به بهداری اوین به بیمارستان های مجهز و قابل اعتماد منتقل شوند تا خانواده های بتوانند بر نحوه درمان آنها نظارت کنند و فاجعه مرگ هدی صابر تکرار نشود.

خانواده محسن امین زاده در همین باره گفته اند که وی مشکل فشار خون دارد و دائماً باید دارومصرف کند و در چنین اعتصاب غذا برای وی خطرناک است

همسر محسن امین زاده اضافه کرده است :مسؤولیت جان همسر من با مسؤولان زندان و مسؤولان قضایی است. ایشان دو سال است که به دلیل بی عدالتی ها در زندان به سر می برند و در طول این مدت از نظر جسمانی بسیار ضعیف شده اند. ما به شدت نگران هستیم فاجعه ای که در اثر سهل انگاری مسؤولان زندان رخ داد و آقای هدی صابر عزیز را از دست دادیم دوباره اتفاق بیفتد. من از مسؤولان می خواهم هرچه سریعتر از وقوع فجایع بیشتر جلوگیری کنند.

ابوالفضل قدیانی ۶۵ ساله به بیماری قلبی مبتلا است و به گفته خانواده اش حتی در مواقع عادی قادر به روزه داری هم نبوده است و اکنون تحمل اعتصاب غذا برای وی بسیار دشوار است.

براساس همین گزارش، سایر اعتصاب کنندگان بند ۳۵۰ اوین نیز در شرایط مشابهی به سر می برند و اوضاع جسمی اغلب آنها نامساعد گزارش می شود

بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مهدی کریمیان اقبال، عماد بهاور، قربان بهزادیان نژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیض الله عرب سرخی، ابوالفضل قدیانی، محسن امین زاده، محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی ۱۲ زندانی اعتصاب کننده زندان اوین هستند که در بیانیه ای اعلام کرده اند : “هاله سحابی فرزند وارسته مردی چون مهندس عزت الله سحابی که در مرخصی از زندان به سر می برد و در مراسم تشییع و تدفین پدرش، با هجوم نابخردانه ماموران به شهادت رسید و هدی صابر هم بندیما که در اعتراض به این حادثه ناگوار دست به اعتصاب غذای تر و محدود زد اما دست اجل او را از میان ما برد، اما دو مساله شهادت او را به چالش مشروعیتی بزرگ برای نظام کنونی تبدیل می سازد: اول حبس او به مدت ده ماه بدون محکومیت و هر قرار قانونی و کاملا خودسرانه و جبارانه، آن هم در پیش دیدگان دستگاههای مسوول و مدعیان قضاوت و عدالت و دیگری رفتار سهل انگارانه و مغرضانه در برابر آثار اعتصاب غذای او به همراه ضرب و شتم که منجر به شهادت مظلومانه اش شد.
خانواده زندانیان اعتصاب کننده اوین در گفتگو با رسانه ها بار ها تاکید کرده اند که هیچکدام از این زندانیان به اعتصاب غذا تمایلی نداشته و چارهای برایشان باقی نمانده جز اینکه این گونه صدای اعتراض شان را بالا ببرند تا دیگر چنین فجایعی در زندانهای کشور رخ ند

Saeid Pourheydar, Journalist & Former Political Prisoner Joins His Brothers on Hunger Strike at Evin and Rajai Shahr Prison

When Hoda Saber was martyred I fasted for two days in his honor. We were cellmates in room 3 at Evin's Ward 350 and used to cook together. Today 18 of our friends and former cellmates are on hunger strike for Hoda. Why then
should I not be on hunger strike? I who loved Saber so much? He took his own life in his hands and crushed the enemy with his ultimate sacrifice. I who loved him so much, why should I not be able to tolerate hunger for two or three weeks?

Today is the 7th day of their hunger strike, these 18 men and friends. Starting today, I will accompany them and we will go on this journey together, until the very end... where ever it may lead us.... My decision is not an emotional one for there is a rationale and reason for my joining these beloved colleagues.

We must continue to be their voices. The hungrier I get, the better I will comprehend their true predicament, my voice becoming even more expressive! Of course for them the suffering is more than just hunger... there is much anguish and pain, but you have to be there to truly understand it... If nothing else, one can at least experience the hunger...

I experienced hunger for one week when in solitary confinement and now that I am out here, I can tolerate many more weeks. I will close my eyes and once again imagine myself in room 3 at Evin's ward 350; and with that I will launch a hunger wet hunger strike drinking only water, tea, some sugar cubes and a little salt in honor of the most memorable days of my life at Evin's ward 240 and 350 and in memory of the beloved Hoda Saber.

In memory of the warm laughter of Bahman Ahmadi, the kindnesses of Abdollah, the chess games with Moghiseh; in memory of the nightly newspaper readings with dear Keyvan Samimi, the afternoon strolls in the courtyard with Amir Khosro Dalirsani, the happy voice of Mehdi Eghbal; in memory of the decency and dignity of Emad Bahavar; in memory of my dearest friend Ali Ajami, and so much more.... and most importantly in solidarity with these honorable men... I too will launch a hunger strike...

Saber used to say: " You are my trail blazer friend... my first and my last.."

Oh my trail blazer friend.... give me the strength .... bestow upon me the patience of Saber....

Source: Saeid Pourheydar's Facebook http://on.fb.me/k0QbAA

هدی صابر که شهید شد دو روز به یادش روزه گرفتم ، در اتاق سه بند 350 هم اتاق بودیم و آشپزی می کردیم برای اتاق . حالا هجده دوست نازنین و هم بندیان سابق در اعتصاب غذا هستند برای هدی ، من چرا نباشم؟ من که عاشق صابر بودم . او جان نازنینش را گذاشت کف دستش و کوبید بر سر خصم ، من که عاشق بودم چرا نتوانم دو سه هفته تحمل کنم گرسنگی را ؟

امروز هفتمین روز اعتصابشان است این هجده مرد و دوست . از امروز همراه می شوم با آنها ، تا آخر و نامحدود تا هرجا که بروند . تصمیمم از روی احساس نیست که منطق و دلیل دارم برای این همراهی .

باید که صدایشان باشیم ، من هرچه گرسنه تر باشم خوب حال روزشان را لمس می کنم و صدایم رساتر می شود ! البته آنجا که هستند رنجشان فقط گرسنگی نیست ، درد زیاد دارند اما باید باشی آنجا تا دیگر دردهاشان را درک کنی اما همین گرسنگی را که می شود تجربه کرد .

یک هفته تجربه اش را در انفرادی داشتم و حالا این بیرون هفته های بیشتری را هم می توانم دوام بیاورم . چشمانم را میبندم ، می روم به اتاق سه بند 350 و شروع میکنم اعتصابم را با آب ، قند ، چای و کمی نمک به یاد خاطره انگیزترین روزهای عمرم در240 و 350 و به یاد هدی صابر نازنین . به یاد خنده های دوست داشتنی بهمن احمدی ، مهربانی های عبدالله ، بازیهای شطرنجم با مقیسه ، روزنامه خواندهای شبانه با کیوان صمیمی عزیز ، قدم زدنهای عصرگاهی با امیرخسرو دلیرثانی شیردل در هواخوری ، صدای خوش مهدی اقبال عزیز ، به یاد نجابت و وقار عماد بهاور ، به یاد نازنین دوستم علی عجمی و ...... و از همه مهمتر برای همراهی با این مردان .

چقدر این روزها دلتنگ دوستان آزاده ام هستم .

صابر همیشه می گفت " رفیق رهگشا " هستی و " دوست اول و آخر " . ای رفیق رهگشا خودت توانم ده .... صبر صابر عطایم کن

"I Yearn For Your Calm Embrace..." - A Heart Breaking Letter By Bahareh Hedayat to Her Husband Amin Ahmadiyan

I long to know where you are and how you are spending your days. What time do you wake up in the morning? When do you arrive at work? What do you wear? When do you take a shower? Are you impatient? Do you think the whether is too warm or too cold? If the weather is polluted or dusty do you feel it? I want to know how you get to the office. I yearn for the light that illuminates the steps to our house. I have forgotten, what did you say were the color of the walls of our apartment building? I yearn to know where you sleep. How do you wash your clothes? How many new people have you met that I don't know? Who have you argued with that I am unaware of? What are you reading? What are you listening to? Do you still stay awake until the early hours of the morning surfing the internet?

I want to know how you are and what you are up to. I want to know where you shop. Do you eat any fruit? It is summer now. Have you eaten any watermelon, strawberries, green plums, apricots or cantaloupe? Were they delicious? Did you enjoy them? I yearn to know if you still get a headache if your afternoon tea is delayed. Does you cell phone still need recharging all the time? Do you still forget to take it with you? Do you still wash you hair some mornings in the bathroom sink? Do you still sometimes eat yogurt with dry bread? Have you still not bought yourself a new bag and a new shirt? I yearn to know what you think of when you think of me. What do you want to know? What do you think of when you shop for me? What do you remember of our past together? Do you still pay attention to our anniversaries? Do you still remember that June 22nd and June 23rd in 2003 the first time I came to Majidiyeh? Do you remember that you showed me Esfahan for the first time on the 25th and 26th of June in 2002?

Do you recall the days when we went to the streets so we could be together? Do you still remember the afternoons we spent at Saati Park? Do you remember Zav? Do you remember way back when you used to take me to Darband? Do you remember that we went there the last time with Ahmad in the spring of 2008? Do you still remember the taste of my cooking? I don't remember it anymore... Do you recall how we slowly bought all our furniture together? Do you remember the new year in 2008? Do you remember that we went to the Caspian Sea and went to the beach? Ahmad was with us too. Do you recall June 6th in 2002 when you gave me an ultimatum and told me to move on with my life? Do you recall the first time I was released from Evin in June 2006? Do you recall March 9th, 2007 when I went to the Central Council? Do you recall August 8th, 2007 the afternoon I was released from prison when on the doorsteps at my father's house you said: "Wait a little longer..." You said: "In this one month I finally came to the realization that I can't live without you." Do you remember March 7th? I know you remember it. It was 7 1/2 years ago.

Amin I miss everything... every single thing... ever cell in my body is in pain as a result of my longing... I am tired of the small dreams that are draining me of air... Envy... envy ... do you know what it is? I know that you do... but you don't know what it feels like to be held in this damn cage and watch three people buried in front of your very eyes; two of whom, particularly the last were angels with exemplary character... You can't imagine what it feels like... and I hope you never have to experience it...

I yearn for your calm embrace...

Forever Your Bahareh

June 2011

Evin Prison

Source: Kaleme: http://www.kaleme.com/1390/04/03/klm-62848/

دلم می خواد بدونم کجایی،چطور روزهایت می گذرند،ساعت چند از خواب بیدار میشی؟کی میرسی شرکت،چی می پوشی؟کی ها حموم میری؟حوصله داری؟هوا برات گرمه یا سرد؟اگه هوا آلودست یا غبارآلود تو احساسش می کنی؟دلم می خواد بدونم با چی میری شرکت؟دلم می خواد بدونم نور راه پله های خونمون چطوره؟یادم رفته گفته بودی سنگ های ساختمونمون چه رنگیه؟دلم می خواد بدونم کجا می خوابی؟لباسهات رو چطوری میشویی؟با کیا این مدت آشنا شدی که من نمی شناسم؟با کیا دعوا کردی که من خبر ندارم ،چی می خونی؟چی گوش میدی؟هنوزم تا سپیده صبح سر اینترنتی؟دلم می خواد حال و روزگارت رو بدونم ،می خوام بدونم از کجا خرید می کنی؟تره بارتون کجاست؟میوه میخوری اصلا؟تابستون شده ،طالبی و زردآلو و توت فرنگی و گوجه سبز و هندوانه خوردی؟خوشمزه بودند؟دوست داشتی؟دلم می خواد بدونم هنوزم اگه چای بعد از ظهرت دیر بشه سر درد میگیری؟هنوز موبایلت شارژ تموم می کنه؟هنوز فراموشش می کنی؟هنوز صبح ها سرت رو زیر شیر دستشویی میشوری؟هنوزم گاهی ماست با نون خشک می خوری؟هنوزم برای خودت یه کیف و پیراهن نو نخریده ای؟دلم می خواد بدونم وقتی به من فکر می کنی به چی فکر میکنی...دلت می خواد چی بدونی..اصلا کی ها به یاد منی؟وقتی برام خرید می کنی به چی فکر می کنی؟از گذشتمون چی یادت مونده؟حواست به سالگردهامون هست؟می دونی اول و دوم تیر 82 اولین باری بود که من اومدم مجیدیه؟ و پنجم و ششم تیر81 اولین باری بود که اصفهان رو به من نشون دادی؟

یادت هست روزهایی رو که خیابون ها رو گز می کردیم که با هم باشیم؟یادت مونده غروب های پارک ساعی رو؟یادت مونده زاو رو؟ یادت مونده اون قدیم ها که من رو می بردی دربند؟یادت مونده بار آخر با احمد رفته بودیم..بهار87؟

یادت مونده دستپختم رو؟خودم که دیگه یادم نیست..یادت هست رفتیم ریز به ریز اسباب اثاثیه مون رو خودمون خریدیم؟یادت هست سال تحویل 87 رو..یادت هست رفتیم شمال..رفتیم دریا؟احمد هم بود..یادت میاد 16 خرداد 81 رو که باهام اتمام حجت کردی و عتاب کردی که برم دنبال زندگیم؟یادته بار اولی که خرداد85 از اوین آزاد شدم؟یادت هست 18 اسفند 85 را رفتم شورای مرکزی؟..یادت هست 17 مرداد 86 روزی که غروبش آزاد شده بودم توی پاگرد راه پله خونه پدرم گفتی:یه کم دیگه صبر کن..گفتی که توی این یه ماه تازه فهمیدم که بدون تو نمی تونم زندگی کنم؟..17 اسفندمان رو یادت هست؟..هست می دانم..هفت سال و نیم پیش بود..

امین دلم برای همه چیز تنگ شده..برای همه چیز..بند بند وجودم از این دلتنگی درد می کند..خسته ام از این همه آرزوهای کوچک که خفه ام می کند..حسرت..حسرت..می دانی چیست؟می دانم که می دانی..اما نمی دانی چه حالیست که توی این قفس لعنتی مانده باشی و در عرض یکسال سه نفر را از پیش چشمت تا زیر خاک بدرقه کرده باشی!! که دو نفرشان و بخصوص این آخریشان فرشته صفتهایی بودند مثال زدنی..نمی دانی چه حالیست..کاش ندانی هم..

دلم آغوش آرام تو را می خواهد...تا ابد

بهار تو

18خرداد 90

اوین

Six Political Prisoners At Rajai Shahr Prison Launch A Hunger Strike in Support of the 12 Prisoners on Hunger Strike at Evin

Thursday June 23rd, 2011- Kalame: Six political prisoners at Rajai Shahr prison in Karaj launched a hunger strike today in support of the twelve political prisoners on hunger strike at Evin prison.

According to Kaleme, Keyvan Samimi, Isa Saharkhiz, Masoud Bastani, Ali Ajami, Jafar Eghdami and Heshmatollah Tabarzadi, political prisoners behind bars at Rajai Shahr prison have announced the launch of a hunger strike in solidarity with the political prisoners on hunger strike at Evin's ward 350.

It is worth mentioning that the 12 political prisoners at Evin's ward 350 began a hunger strike on Saturday, protesting the killings of Hoda Saber and Haleh Sahabi. The families of these political prisoners stated that the hunger strikers demand that the perpetrators of the murder of Hoda Saber and Haleh Sahbi be identified and brought to justice, calling upon the government of Iran to prevent the occurrence of a similar tragedy. 

Bahman Ahmadi Amoui, Hassan Asadi Zeidabadi, Emadeddin Baghi, Emad Bahavar, Ghorban Behzadian Nejad, Mohammad Davari, Amir Khosro Dalirsani, Feyzollah Arabsorkhi, Abolfazl Ghadyani, Mohammad Javad Mozafar, Mohammad Reza Moghiseh and Abdollah Momeni are the political prsioners at Evin who have signed the statement regarding the hunger strike. 

Mehdi Eghbal a member of the Islamic Participation Front also joined the hunger strikers on Sunday.

According to recent reports, Mohsen Aminzadeh who was granted furlough two weeks ago and summoned once again to Evin prison after attending the funeral services for Hoda Saber, also announced that he would be joining the political prisoners on hunger strike immediately upon his return to prison.

Emadaddin Baghi, one of the hunger strikers, was released from Evin upon completing the duration of his sentence. Mohammad Javad Mozfar another of the hunger strikers was granted furlough to attend his mother-in-law's funeral.

Source: Kaleme: http://www.kaleme.com/1390/04/02/klm-62715/

اعتصاب غذای شش تن از زندانیان سیاسی رجایی شهر در حمایت از ۱۲ زندانی بند ۳۵۰

پنجشنبه, ۲ تیر, ۱۳۹۰
چکیده :کیوان صمیمی، عیسی سحر خیز، مسعود باستانی، علی عجمی، جعفر اقدامی و حشمت الله طبرزدی شش زندانی سیاسی رجایی شهر کرج هستند که اعلام کردند تا زمانی که همراهانشان در بند 350 اوین در اعتصاب غذا هستند با آنان همراه خواهند بود و اعتصاب می...

شش تن از زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر کرج از امروز در حمایت از ۱۲ زندانی بند ۳۵۰ اعتصاب غذای خود را آغاز کردند.

به گزارش خبرنگار کلمه، کیوان صمیمی، عیسی سحر خیز، مسعود باستانی، علی عجمی، جعفر اقدامی و حشمت الله طبرزدی شش زندانی سیاسی رجایی شهر کرج هستند که اعلام کردند تا زمانی که همراهانشان در بند ۳۵۰ اوین در اعتصاب غذا هستند با آنان همراه خواهند بود و اعتصاب می کنند.

لازم به ذکر است که ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به جان باختن هدی صابر و هاله سحابی از روز شنبه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده اند. خانواده های این زندانیان گفته بودند که این زندانیان خواهان معرفی و مجازات عاملان قتل هدی صابر و هاله سحابی هستند و مسولان باید به این خواسته توجه کرده و از رخداد فاجعه ای دیگر جلوگیری کنند.
بهمن احمدی امویی-حسن اسدی زیدآبادی-عمادالدین باقی-عماد بهاور-قربان بهزادیان نژاد-محمد داوری-امیرخسرو دلیرثانی-فیض الله عرب سرخی- ابوالفضل قدیانی-محمد جواد مظفر-محمدرضا مقیسه-عبدالله مومنی زندانیانی هستند که بیانیه ی اعتصاب را امضا کرده اند.

مهدی اقبال عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز از روز یکشنبه به این جمع پیوسته است.

بر اساس اخبار و گزارش ها محسن امین زاده که دوهفته ی گذشته به مرخصی آمده و پس از شرکت در مراسم مرحوم صابر به اوین فراخوانده شده بود نیز پیش از عزیمت اعلام کرد که به اعتصابیون خواهد پیوست.

گفتنی است عماد باقی روز دوشنبه بعد از پایان یافتن دوران محکومیت از اوین آزاد شده و محمد جواد مظفر نیز روز گذشته برای شرکت در مراسم ترحیم مادر همسرش به مرخصی آمده است

Who Are The Four Imprisoned Journalists On Hunger Strike At Evin Prison?

A report by Iranian Journalists- Niki Azad: With the exception of Emadeddin Baghi who was released from prison two days ago, the incarcerated journalists at Evin prison, continue their hunger strike. Four journalists whose only crime was writing and criticizing, have each spent months behind bars and now they are participating in a hunger strike protesting the killing of Haleh Sahabi and their prison mate Hoda Saber, a journalist and social activist who eventually died in a hospital as a result of prison officials ignoring the complications arising from his hunger strike.

Who are these journalists on hunger strike behind bars?

Emad Bahavar, Journalist Sentenced to 10 Years Imprisonment

It is still hard to believe the sentence that Emad Bahavar, journalist and political activist received from the 15th branch of the Revolutionary Court presided over by Judge Salavati. It is hard to believe that the claim the interrogators made to Emad's family at the time of his arrest and upon raiding his house, that they will ensure he receives a 10 year sentence became a reality.

Emad Bahavar, a journalist who had written for a variety of publications over the years was arrested several times in the period of one year on charges of writing a letter to the Supreme Leader.

In his defense statement, Bahavar wrote that during his interrogation process, his interrogators insisted that he confess to participating in the demonstrations that took place on Ahsura in a televised statement. Bahavar writes: "They threatened that if I refuse to confess in a televised interview, they will file a new case against me based on all my writings and all the statements published by the Freedom Movement of Iran. As a result, after months of temporary detention and long after my last interrogation, a new charge (propaganda against the regime) was formally added to my charges based on the content of my writings."

Emad Bahavar, Head of the Youth Branch of the Freedom Movement of Iran was one of the young demonstrators dressed in Green that was arrested and transferred to prison the day after the rigged elections.  Bahavar was arrested four times in 2009.

According to statements by Bahavar's lawyer, Mrs. Gheyrat, the presiding Judge refused to even read his defense in court, upholding the lower court's ruling with unexpected speed.

Bahavar is currently on a hunger strike and his family has no information regarding his condition and well being.


Mohammad Davari, a Journalist Refusing to Compromise His Ideals

It has been two years since the incarceration of Mohammad Davari, journalist and editor of Saham News.  During this time he has not been grated furlough for even one day, nor has his name been frequently mentioned in the press.  According to his prison mates, though Davari is a humble and quiet man, he is nevertheless present in every protest against oppression and injustice.  

This is not the first time that Davari has launched a hunger strike. Davari was arrested after his letter regarding the torture and persecution of political prisoners at Kahrizak prison was forwarded to the Assembly of Experts by Mehdi Karroubi, with the goal to force him to testify against Mehdi Karroubi on the IRIB (Islamic Republic of Iran Broadcasting). 

During his 7 month incarceration at Evin's Ward 209, Davari launched  a number of hunger strikes. In a letter written to Tehran's Prosecutor, Mehdi Karroubi took full responsibility for the evidence and films depicting the torture and rape taking place in Iran's notorious prisons, stating that Mohammad Davari acted merely as cameraman during the interviews and reiterating that Davari had no other role in this matter. Mehdi Karroubi's attempts to set the record straight were however fruitless and Mohammad Davari was sentenced to six years prison by the Revolutionary Court.

In a letter addressed to his mother a while ago, Davari stated: "Holding you and my beloved sister in my arms during a face to face visit in prison filled me with love last week and although my sister broke down in tears and and you and I found our hearts beating at the sight of her distress, honest tears rolling down our faces, I am nevertheless grateful that my dry eyes became wet at the site of her sincere demonstration of love. My patient mother, I am at a loss for words and ashamed to see you endure the hardship of thousands of kilometers of travel , just to come and see me."

Mohammad's family live in the countryside and are even denied regular visitation with him. In a letter addressed to his family a while ago, Mohammad asked that they no longer visit him at Evin for each time they visit, until they have arrived safely back home, a thousand thoughts go through his head and given that he has been denied telephone privileges, he suffers immensely until news of their safe arrival final gets back to him.

Today, Mohammad's mother who is kilometers away from him cries knowing fully well that her son is on a hunger strike.

Bahman Ahmadi Amoui, A Journalist Who Wrote of a Nation's Sorrow

Bahman Ahmadi Amoui was sentenced to five years prison because of his criticism of the government's economic policies.  This is the second time he has launched a hunger strike, the first time with 16 of his prison mates and this time with 11. Ahmadi Amoui went on a hunger strike last year after he was transferred to solitary confinement along with 16 other prisoners. Both his prison mates and his former colleagues at work say that Bahman has never been able to remain indifferent towards oppression and injustice. While serving his sentence, he continues to hold his head up high without ever compromising his ideals. Bahman and his wife Jila Baniyaghoub who also received a prison sentence and has been deprived of journalism for a period of 30 years are both journalists and that has been their only crime.

Bahman had entered his 730th day behind bars when he launched a hunger strike with 11 other prison mates. During his two years in prison he has only been granted furlough once. Bahman studied Economics at Mazandaran University, writing for such publications as Jamee, Toos, Sobhe Emrooz, Norooz, Shargh, Vaghayeh Etefaghiyeh and Sarmayeh to name a few.  He is also the author of two books, "The Political Economics of the Islamic Republic" and "How Men Within the Islamic Republic Became Technocrats".

Ahmadi Amoui is one of the many journalists supporting the Green Movement who was arrested and transferred to Evin prison along with his wife Jila Baniyaghoub on June 20th, 2009.  He was also charged with publishing an epic poem by Ferdowsi on the Khordade-Nou Website. Ahmadi Amoui was held in Evin's ward 209 for extensive periods without the ability to meet with is family and he has been deprived of a face to face meeting with his wife for approximately one year. All phone calls to and from Evin's ward 350 have been banned and as a result Ahmadi Amoui has no contact with his family that live in the countryside.  

Bahman Ahmadi Amoui is now once again on hunger strike and his family and friends are naturally very concerned for his well being.

Mohammad Reza Moghiseh Wrote of the Deaths That Took Place After The Disputed Elections

Mohammad Reza Moghiseh is a journalist and member of a committee formed after the election by Mir Hossein Mousavi and Mehdi Karroubi to follow up on the post-election detainees and victims. The offices of this committee were closed during the critical days that followed the disputed elections and all documents published by the committee, including the names of all the victims of the post election turmoil were confiscated by security forces.   

Moghiseh was accused of collaborating with this committee and as a result of the information he had obtained on the graves of those killed after the elections was arrested by agents of the Ministry of Intelligence at his house in October 2009.  As a result of the information obtained by Moghiseh and other human rights activists in Iran it was determined that a number of those killed during the post election turmoil were secretly buried in mass graves without names at the  Beheshte Zahra cemetery by the government of Iran.

Moghiseh's mother wrote of her sorrow to her son in a letter that was published by a number of media outlets. In her letter, Moghiseh's mother wrote of the pain of separation requesting that the government authorities grant Moghiseh the same rights as ordinary prisoners, such as face to face visitation rights with his family and furlough from prison. The letter written by Moghiseh's suffering mother angered Tehran's prosecutor Jafar Dolatabadi resulting in Moghiseh being summoned to the prosecutors office at Evin prison for questioning on April 10th, 2011.

The complaint by Moghiseh to Tehran's prosecutor led to a dispute between the two and it has been reported that Dolatabadi announced that Moghiseh had been summoned back to prison after a short furlough upon posting bail, as a result of requests by security officials to exert more pressure on him, claiming that Moghiseh and his family have no right to publish any statements. 

In solidarity with the rest of the journalists at Evin's ward 350, Mohammad Reza Moghiseh has also launched a hunger strike protesting the killings of Hoda Saber and Haleh Sahabi.

Emadeddin Baghi, Released From Prison on the 3rd Day of His Hunger Strike

Emadeddin Baghi is a former political prisoner, human rights activist, journalist and founder of the Committee for the Defense of Prisoners' Rights. Baghi also launched a hunger strike on June 18th, 2011 alongside 11 of his prison mates at Evin's ward 350. Upon completion of his prison sentence, he was however freed on Monday June 20th after serving 1 1/2  years behind bars.  Baghi had previously served another 4 1/2 years at Evin prison.

Baghi is the author of the contemporary history text books used in Iranian high schools. His book "The Tragedy of Democracy in Iran" and numerous other books he has authored have been banned.


روایت نزدیک از زندگی روزنامه نگاران زنداني اعتصاب كننده در زندان اوين
این پنج نفر
خبرنگاران ایران -نیکی آزاد:روزنامه نگاران زنداني كه در زندان اوين دست به اعتصاب غذا زده بودند، به جز عماد الدين باقي كه دو روز پيش از زندان اوين آزاد شد همچنان در اعتصاب غذا به سر مي برند . چهار روزنامه نگاري كه تنها اتهام شان نوشتن و انتقاد كردن بوده است . اين روزنامه نگاران كه هر كدام ماه هاست در زندان اوين به سر مي برند اكنون در اعتراض به كشته شدن هم بندي شان هدي صابر ديگر روزنامه نگار و فعال مدني كه بر اثر عوارض ناشي از اعتصاب غذا و غفلت مسوولان زندان در انتقالش به بيمارستان جان باخت دست به اعتصاب غذا زده اند .آنها همچنين به نحوه جان باختن هاله سحابي نيز اعتراض
كرده اند .اين روزنامه نگاران چه كساني هستند ؟

عماد بهاور ،روزنامه نگاري كه به ده سال زندان محكوم شد

هنوز هم خيلي ها به سختي حكمي را كه عماد بهاور ،روزنامه نگار و فعال سياسي از سوي شعبه 15 دادگاه انقلاب به رياست قاضي صلواتي دريافت كرد، باور مي كنند كمتر كسي مي تواند از ياد ببرد كه بازجويان هنگام دستگيري عماد در منزلش رو به او همه خانواده اش گفتند كه برايت ده سال زندان مي گيريم و اين چنين شد كه بازجوي پرونده عماد وعده داده بود .

عماد بهاور كه سالهاست در نشريات مختلف مطلب مي نويسد به اتهام نوشتن نامه اي به رهبري ايران براي چندمين بار در يك سال بازداشت شد .

بهاور در متن دفاعياتش نوشت كه همواره در طول بازجويي ، بازجويانش اصرار داشتند او به حضور در اعتراضات عاشورا اعتراف کرده و دو مصاحبه تلویزیونی انجام دهد.او مي نويسد : «آنها تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف و مصاحبه ، نوشته هایم را جمع آوری کرده و به همراه تمام بیانیه های نهضت آزادی ، پرونده ای جدید علیه من تشکیل خواهند داد . اینگونه بود که پس از ماهها بازداشت موقت و پس از آنکه مدت ها از آخرین بازجویی ام گذشته بود ، اتهام جدید ( تبلیغ علیه نظام) را با استناد به مطالب و نوشته های منتسب به من ، تفهیم مجددكردند .».

عماد بهاور ریس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران هم هست از جوانان سبز پوشی که از فردای انتخابات راهی زندان شد. بهاور در سال ۸۸ چهار بار بازداشت شد .

بنا بر گفته وکیل عماد خانم غیرت، قاضی حتی دفاعیه این جوان را در دادگاه نخواند و با سرعت غیرمنتظره حکم دادگاه بدوی را تایید کرد.

او هم اكنون در اعتصاب غذا به سر مي برد بدون اينكه خانواده اش از آخرين وضعيت او اطلاعي داشته باشند .

محمد داوري روزنامه نگاري كه هرگز از مواضعش كوتاه نيامد

دو سال از حبس محمد داروي گذشته است. روزنامه نگار و سردبیر سایت سحام نیوز.اما او نه يك روز به مرخصي آمده و نه اسمش خيلي برده شده است ، به قول هم بندانش بي ادعا است و ساكت اما هر جا اعتراضي به ظلم و بي عدالتي هست محمد داوري هم حضور دارد .

اين اولين بار نيست كه محمد دست به اعتصاب غذا مي زند، او پس از نامه ای كه توسط مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان درباره شکنجه و آزار زندانیان سیاسی در شکنجه گاه کهریزک نوشت بازداشت شد تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون جمهوری اسلامی اقرار کند.

وی در مدت بیش از ۷ ماه بازداشت در بند 209 چندبار اعتصاب غذا كرد ، مهدی کروبی در نامه‌ای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلم‌هایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبه‌ها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در این ماجرا نداشته است.اما همه اينها بي فايده بود و محمد در دادگاه انقلاب به شش سال حبس قطعي محكوم شد .

او چندي پيش در نامه اي به مادرش نوشت : هفته ي گذشته آغوش گرم تو و خواهر عزيزم در ملاقات حضوري وجود مرا پر از عشق كرد و هرچند بغض خواهرم تركيد و قلب شكسته ي من و تو به تپش افتاد و گونه هايمان خيس باران صداقت شد اما چه خوب شد اين غرش بهاري بغض خواهرانه !چشمان خشكيده ي مرا خيس كرد . مادر صبورم ،وقتي رنج سفر مسير هزار كيلومتري را تحمل مي كني و به ملاقاتم مي آيي از شرمندگي مي مانم چه بگويم ...

محمد كه خانواده اش در شهرستان زندگي مي كنند حتي از امكان ملاقات منظم با او هم محروم اند ، او چندي پيش در نامه اي به خانواده اش گفت ديگر به ملاقاتم نياييد چرا كه هر بار به اوين مي آييد تا زماني كه به خانه برسيد هزار فكر به ذهنم مي رسد و حالا كه تلفني نيست تا از سلامت تان مطلع شوم بيشتر زجر مي كشم .

و اكنون مادر محمد كيلومترها دورتر از او براي او كه لب بر غذا بسته اشك مي ريزد .

بهمن احمدي امويي روزنامه نگاري كه از غم نان مردم گفت

به پنج سال زندان محكوم شده ، فقط براي اينكه سياستهاي اقتصادي دولت را نقد كرده ، دومين بار است كه اعتصاب غذا مي كند اين بار با يازده نفر و بار قبل با شانزده نفر ديگر از هم بندانش. سال گذشته بود كه به همراه 16 نفر به انفرادي منتقل شد و دست به اعتصاب غذا زد ، هم بندي هايش مي گويند هرگز نتوانسته نسبت به ظلم و بي عدالتي بي تفاوت باشد، آن گونه كه همكارانش هم مي گويند . سرش را بالا گرفته و دوران حبسش را مي گذراند، اما حتي قدمي از مواضعش كوتاه نيامده، او و همسرش ژيلا بني يعقوب كه به مدت سي سال از روزنامه نگاري محروم شده و حكم زندان دارد فقط روزنامه نگارند و جرم شان همين است انگار .

بهمن درست در هفتصد و سي و امين روز بازداشتش لب بر غذا بسته است .حالا دو سال است كه در بند است و فقط يك بار به مرخصي آمده است. دانش ‌آموخته رشته اقتصاد از دانشگاه مازندران است و با روزنامه‌های جامعه، توس، صبح امروز، نوروز، شرق، وقایع اتفاقیه و سرمایه همکاری داشته دو کتاب هم نوشته ، به نام‌های «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» و «مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند»

او از از جمله روزنامه‌نگاران حامی جنبش سبز است که روز 30 خرداد ماه سال ۱۳۸۸ به همراه همسرش دستگير و زنداني شد. انتشار شعری حماسی از فردوسی در سایت خرداد نو یکی ديگر از اتهامات اوست .وی مدتها بدون ملاقات در بند ۲۰۹ زندان اوین محبوس بود و اكنون نزديك به يك سال است كه از ملاقات حضوري با همسرش محروم است . تلفنهاي بند 350 قطع است و هيچ تماسي با خانواده اش كه در شهرستان زندگي مي كنند ندارد .
بهمن دراعتصاب غذاست و همه خانواده و دوستانش برايش نگرانند ...

محمد رضا مقيسه از كشته شدگان پس از انتخابات پر مناقشه نوشت

محمدرضا مقيسه، عضو کميته پيگيری امور بازداشت شدگان و آسيب ديدگان حوادث پس از انتخابات و روزنامه نگار است .
كميته پيگيري امور بازداشت شدگان و آسيب ديدگان حوادث پس از انتخابات به صورت مشترك توسط مير حسين موسوي و مهدي كروبي تاسيس شده بود . در اين كميته اسامي همه اسيب ديدگان حوادث پس از انتخابات چه كساني كه دراين حوادث جان خود را از دست داده بودند و چه زندانيان و مجروحان تهيه شده بود ، در روزهاي بحراني تابستان ۸۸ اين دفتر توسط نيروهاي امنيتي بسته و همه مدارك آن مصادره شد.

مقيسه به اتهام همكاري در اين كميته و همچنين اطلاعاتي كه درباره گورهاي كشته شدگان بعد از انتخابات به دست آورده بود در مهر ماه سال ۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت شد، طبق اطلاعات كسب شده توسط اين زنداني سياسي و تعداد ديگري از فعالان حقوق بشر در ايران مشخص شد كه تعدادي از كشته شدگان حوادث بعد از انتخابات توسط دولت به صورت مخفيانه در بهشت زهراي تهران و در گورهاي جمعي و بدون نام و نشان دفن شده اند.

مادر محمد رضا مقيسه چندي پيش رنجنامه اي را براي پسر زنداني اش در يكي از سايتهاي خبري منتشر كرد ، نامه اي كه در آن اين مادر نسبت به دوري پسرش احساس دلتنگي خود را بيان مي كرد و از مسوولان مي خواست كه به حقوق اين زنداني هم مانند ساير زندانيان عادي توجه كنند و او را از حق ملاقات حضوري و مرخصي محروم نكنند .
نامه اين مادر دردمند موجب خشم دادستان تهران جعفري دولت آبادي شده است و به همين دليل دادستان ، مقيسه را در تاريخ ۲۱ فروردين ماه 90 به دادسراي مستقر در زندان اوين احضار كرد و مورد بازخواست قرار داد .

اين اعتراض مقيسه به دادستان تهران به مشاجره بين اين دو و تهديد بيشتر محمد رضا مقيسه توسط دادستان منجر مي شود تا جايي كه دادستان تهران اعلام مي كند كه بازگرداندن مجدد مقيسه به زندان پس از آنكه مدتي وي با قيد ضمانت به مرخصي آمده بود خواسته مسوولان امنيتي براي فشار مجدد بر اين زنداني سياسي بوده است و خانواده وي حق انتشار هيچ مطلبي را ندارند.
محمد رضا مقيسه نيز مانند ديگر روزنامه نگاران بند 350 در اعتراض به نحوه جانباختن هدي صابر و هاله سحابي دست به اعتصاب غذا زده است .

عماد الدين باقي در سومين روز اعتصاب غذايش آزاد شد
عمادالدین باقی ، فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی سابق ، روزنامه‌نگار و رئیس و بنيان گذار ‌ کمیته دفاع از حقوق زندانیان است ، او نيز روز 28 خرداد ماه به همراه يازده تن از زندانيان بند 350 اعلام كرد كه اعتصاب غذاي اعتراضي خود را آغاز مي كند اما با پايان يافتن دوره محكوميتش روز دوشنبه بعد از يك سال و نيم از زندان آزاد شد . وي قبلا نيز چهار سال و نيم را در زندان اوين گذرانده است .

او نویسنده کتاب درسی تاریخ معاصر دبیرستان‌های ایران در اوخر دهه هفتاد است. کتاب «تراژدی دمکراسی در ایران» و چندین کتاب دیگرش در ایران توقیف شده‌اند.

Wednesday, June 22, 2011

It Had Only Been Two Days... By Shiva Nazar Ahari

It had only been two days. I had started a dry hunger strike, thinking I might as well go all the way... I was behind bars yet again; interrogations, blindfolds a confession letter... Once again the same corridors, the same prison cells... My own handwriting a reminder of that summer.... incarceration yet again...walls yet again...

It had been two days when I fell to the floor in the bathroom. I had heard that it takes at least 3 days for a dry hunger strike to knock you out. Yet, it had only been two days when I fell to the ground and the prison guard pulled me across the floor while supporting me under the elbow and led me to my cell - and as I lay under the blanket, my clothes wet, shivering in the bitter cold of winter, I fell asleep. The prison guard asked me if I wanted to go to the infirmary, to which I replied: "No".

It had been two days when I fell to the floor as a result of lack of food and water. I was sleepy the entire day. I was shivering under the blankets. I stared at my shaking, lifeless hands. My legs had no strength to traverse the length of my prison cell.

It had only been two days....

I thought I was going to die in my cell and while on hunger strike....

... and now, it has been 5 days that a group of honorable men at Evin have given up on everything in protest, without any demands. It has been 5 days and Abdollah's body has given in and he has been forced to visit the prison infirmary.

Starting tomorrow, more and more of the honorable prisoners on hunger strike will join the list of those forced to visit the infirmary....

I am reminded of that ominous morning when the phone rang and I heard the cries delivering the news of Akbar Mohammadi's death....

I am reminded of the day when the phone rang and the news of Hoda Saber's death shattered my grieving spirit...

I am once again reminded of my shaking hands.. my body that yearned for water and food. I am reminded of myself back then... a person who had no other desire but freedom.... dead or alive....

12 honorable men have given up all food....

I fear the sound of a ringing phone...

I am afraid that it will once again ring and bring me to my knees...

Shiva Nazar Ahari
Source: Shiva Nazar Ahari's FB: http://on.fb.me/isoA08

دو روز گذشته بود.گفته بودم، اعتصاب خشک باشد که زودتر قال قضیه کنده شود.دوباره زندان، بازجویی و چشم‌بند.مصاحبه، ندامت‌نامه! دوباره همان راهروها و همان سلول‌ها. دست خط خودم یادگاری مانده از تابستان. دوباره حبس. دوباره دیوار.

دو روز گذشته بود که توی حمام. افتادم روی زمین. شنیده بودم اعتصاب غذا،خشک که باشد، 3 روزه آدم را می‌اندازد زمین. د...و روز گذشته بود که من خوردم زمین و نگهبان کشان کشان زیر بغلم را گرفت و توی سلول زیر پتو، وقتی با لباس‌های خیس و سرمای زمستان لرز کرده بودم، خوابیدم. گفت برویم بهداری. گفتم نه..

دو روز گذشته بود که زمین خوردم از بی آب و غذایی. خوابم می‌آمد تمام روز. می‌لرزیدم زیر پتو. دست‌هایم را نگاه می‌کردم که انگار جان نداشت. می‌لرزید. توان نداشت پاهایم برای طی کردن طول سلول.

فقط دو روز گذشته بود.

فکر می‌کردم. می‌میرم اینجا. توی اعتصاب.

حالا، 5 روز است که مردانی در اوین لب بسته‌اند بر همه‌چیز. بی‌هیچ خواسته‌ای. تنها برای اعتراض. حالا 5 روز گذشته است و جسم عبدالله یاری نکرده. باید برود بهداری.

از فردا، یکی یکی به جمع بهداری روندگان اضافه می‌شود.

یادم می‌افتد به آن صبح شومی که تلفن زنگ خورد و خبر مرگ اکبر محمدی، هوار شد روی سرم.

روزی که تلفن زنگ خورد و خبر رفتن هدی صابر، روح عزادارم را تکان داد.

یادم می‌افتد. به دست‌هایم که می‌لرزید. به بدنم که آب می‌خواست و غذا. به خودم که خواسته‌ای نداشتم جز آزادی یا زنده یا مرده. به آن روزها.

12 مرد، لب بر غذا بسته‌اند.

می‌ترسم از هر چه صدای تلفن است.

می‌ترسم زنگ بخورد و تمام مرا فروبریزد

شیوا نظر آهاری

Tuesday, June 21, 2011

Mohsen Aminzadeh Joins the Prisoners of Conscience on Hunger Strike Upon His return to Evin Prison

June 22nd 2011 - Kaleme: Mohsen Aminzadeh, political activist and member of Institute of Humanities and Social Studies joined the prisoners of conscience on hunger strike immediately upon his returned to Evin prison on the afternoon of Tuesday June 22nd, 2011.

Given that Mohammad Javad Mozafari, one of the 12 prisoners of conscience on hunger strike has been granted a 3 day furlough in order to attend his mother-in-law's funeral, the addition of Aminzadeh to those on hunger strike brings the total of the prisoners on hunger strike, protesting the killings of Haleh Sahabi and Hoda saber to twelve once again.

Aminzadeh was arrested on June 15th, 2009 and sentenced to 5 years prison after spending four months in solitary confinement. He had been grated furlough from prison in order to receive treatment for his kidney disease, but was once again summoned to Evin as a result of attending Hoda Saber's funeral ceremony.

Aminzadeh, a member of the Institute of Humanities and Social Studies, retired after his arrest. He was deputy Foreign Minister during Khatami's presidency and head of the reformist opposition coalition's headquarters during the 1999 presidential campaign. 

Aminzadeh was summoned back to Evin prison together with Mostafa Tajzadeh on the afternoon of Tuesday June 21st, 2011.

Source: Kaleme http://www.kaleme.com/1390/04/01/klm-62501/


محسن امین زاده به زندان اوین بازگشت و به اعتصاب کنندگان پیوست

چهارشنبه, ۱ تیر, ۱۳۹۰
چکیده :محسن امین زاده ، فعال سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی عصرسه شنبه به زندان اوین بازگشت و از همان موقع به جمع اعتصاب کنندگان اوین پیوست. ...

محسن امین زاده ، فعال سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی عصرسه شنبه به زندان اوین بازگشت و از همان موقع به جمع اعتصاب کنندگان اوین پیوست.

هم اکنون محمد جواد مظفر، یکی از اعتصاب کنندگان اوین به دلیل فوت مادر همسرش به مرخصی سه روزه آمده است و با پیوستن امین زاده به جمع اعتصاب کنندگان، همچنان دوازده نفر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ در اعتراض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر در اعتصاب غذا به سر می برند

به گزارش کلمه ، او که ٢۵ خرداد ٨٨ دستگیر و پس از گذراندن چهار ماه انفرادی به پنج سال زندان محکوم شد، برای درمان بیماری کلیوی خود به مرخصی آمده بود، اما پس از شرکت در مجلس ترحیم مرحوم هدی صابر به زندان فراخوانده شد و عصر سه شنبه به زندان بازگشت.

این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی که پس از دستگیری بازنشسته شده است در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی معاونت وزارت امور خارجه را به عهده داشته است و در انتخابات ریاست جمهوری دهم رئیس ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان بوده ‌است.

اوعصر سه شنبه به همراه مصطفی تاجزاده به زندان اوین فراخوانده شد

Calling On The Nation Of Iran To Support the 12 Prisoners of Conscience on Hunger Stike with Rooftop Roars of God is Great

June 21st, 2011 - Kaleme: In a statement published today and addressed to the 12 prisoners of conscience on their fourth day of hunger strike at Evin prison, the Coordination Council for the Green Path of Hope called upon the 12 prisoners of conscience to end their hunger strike, stating: "In support of your heroic act honoring the memory of Hale Sahabi and Hoda saber, this Wednesday June 22nd, 2011, from 10:00 - 11:00pm the nation of Iran will roar cries of God is Great [Allah Akbar] from every rooftop, demonstrating their solidarity with you and the martyrs of freedom.

The complete statement by the Coordination Council for the Green Path of Hope is as follows:

We greet you the beloved pride of the nation of Iran, 

Although your protests have fallen on the death ears of the totalitarians, the honorable and aware nation of Iran have nevertheless heard your cries of protest demanding your stolen rights. You, much like Haleh and Hoda are the hope and future of our nation; noble men of principle who have given up the comforts in life, standing strong and tall, fighting for the rights of an entire nation. The ruling government has once again demonstrated that in order to remain in power they are willing to disregard the honor of a nation and will stop at nothing, even ignoring the sanctity of an individual's life.

To the 12 honorable prisoners of conscience on hunger strike we say: "The honorable and grateful nation of Iran have heard you and requests that you end your hunger strike. In support of your heroic act honoring the memory of Hale Sahabi and Hoda saber, this Wednesday June 22nd, 2011, from 10:00 - 11:00pm the nation of Iran will roar cries of God is Great [Allah Akbar] from every rooftop, demonstrating their solidarity with you and the martyrs of freedom."

The Coordination Council for the Green Path of Hope

Source: Kaleme http://www.kaleme.com/1390/03/31/klm-62487/

شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای خطاب به ۱۲ زندانی اعتصاب کننده در اوین با تاکید بر اینکه ندای حق خواهی شما به گوش ملت رسیده است از آنان خواست که به اعتصاب غذای خود خاتمه دهند

همچنین در این بیانیه آمده است: مردم ما به پاس حرکت قهرمانانه ی شما دوازده قهرمان و به یاد هاله و هدی چهارشنبه اول تیرماه از ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب ندای تکبیر خود را بام ها سرخواهند داد تا همراهی شان را به گوش شما و شهیدان راه آزادی برسانند.

متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است

با سلام به افتخارآفرینان ملت ایران
عزیزان گرانمایه!

اگر خودکامگان صدای اعتراضتان را نشنیدند، مردم شریف و آگاهی که شما به پاس پاسداشت از حقوقشان در بند شده اید، شنیدند. شما سرمایه ها و امیدهای مردم ما هستید، همانطور که هاله و هدی بودند. انسان های شریفی که از آسودگی زندگی ذلت بار چشم پوشیدید و با قامتی استوار در راه احقاق حقوق حقة ملت ایستاده اید. حاکمیت نشان داده که در راه حفظ قدرت خویش حرمت هیچ حریمی را نگه نمی دارد و جان انسان ها را بی مقدار می شمرد.

ملت قدردان ایران، ندای حق خواهی شما را شنید و از شما می خواهد به اعتصاب غذای خود خاتمه دهید. مردم ما به پاس حرکت قهرمانانه ی شما دوازده قهرمان و به یاد هاله و هدی چهارشنبه اول تیرماه از ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب ندای تکبیر خود را بام ها سرخواهند داد تا همراهی شان را به گوش شما و شهیدان راه آزادی برسانند
.
شورای هماهنگی راه سبز امید

Mostafa Tajzadeh Returns to Evin Prison After a Five Day Furlough

June 21st, 2011 - Tahavole Sabz- Mostafa Tajzadeh, reformist political prisoner and member of the Islamic Iran Participation Front returned to Evin prison this afternoon after a 5 day furlough from prison.

Tahavole Sabz reports that prior to returning to prison, Tajzadeh declared that if once again returned to the quarantine ward at Evin prison, he will resume and continue his daily fast until he is afforded the basic rights of a prisoner.

It is worth mentioning that despite his various physical ailments, in protest to the illegal behavior towards him, Tajzadeh has spent the entire 7 months of his incarceration fasting.

Mostafa Tajzadeh, arrested one day after the rigged presidential elections in 2009 is currently serving a six year prison sentence. Tajzadeh, known for his objections against the illegal and unjust show trials that took place after the rigged elections has never provided a defense nor has he appealed his sentence.

Source: Tahavole Sabz: http://www.tahavolesabz.net/item/29830


بازگشت سید مصطفی تاج زاده به زندان


۳۱ خرداد ۱۳۹۰

تحول سبز: سید مصطفی تاج زاده بعد از ظهر امروز پس از مرخصی پنج روزه به زندان اوین بازگشت. وی که از روز پنج شنبه به مرخصی آمده بود روز گذشته طی یک تماس تلفنی مجددا به زندان فراخوانده شد.


به گزارش تحول سبز، وی پیش از بازگشت به زندان اعلام کرد که در صورت انتقال مجدد به قرنطینه زندان روزه های اعتراضی خود را تا زمانی که حقوق اولیه یک زندانی برای وی مهیا نگردد از سر خواهد گرفت.

این در حالی است که تاج زاده، با وجود ناراحتی های جسمی، تمام مدت هفت ماه گذشته را در اعتراض به برخوردهای غیرقانونی صورت گرفته با وی در روزه اعتراضی به سر برده بود.

تاج زاده که یک روز پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ بازداشت شده بود در حال حاضر دوران محکومیت شش ساله خود را می گذراند. این در حالی است که وی به دلیل آنکه روند برگزاری دادگاههای نمایشی را غیرقانونی و نا عادلانه می دانست هیچگاه حاضر به دفاع و ارائه درخواست تجدید نظر در خصوص حکم صادره نشد

"We Salute and Honor Your Dignity" - Memories Of Evin's Ward 350 - By Saeed Pourheydar

June 21st, 2011 - In two hours, though lunch will be laid out in one of the rooms at Evin's ward 350, 12 men will refuse to eat. It is now the fourth day of their hunger strike. They have had nothing but water, sugar cubes and some salt.

They are undoubtedly hungry, very hungry.  In a few more days they will not have the strength to even stand and walk out to the open air courtyard for the obligatory, twice daily headcount by prison guards.  If only like the piercing cold winter days, the headcount would take place inside the rooms, so that these brave men would be forced to use less energy partaking in a process that is not only futile but also humiliating.

The suffering of these twelve men is not only related to their hunger. They are engulfed with sorrow at the loss of a cellmate. You can never fully understand the anguish of losing a cellmate unless you have experienced it first hand; particularly the loss of cellmate such as Hoda Saber. I lost five of my loving cellmates in less than six months. Hoda Saber was one of my cellmates during my time at Evin. I fully understand and feel the pain of my companions in prison as a result of losing him.  Losing my brother who was only a year younger than I am, was not as agonizing and heartbreaking as the loss of my five beloved cellmates.

These twelve men are suffering from much more than hunger, for their hunger will seem insignificant each time they enter the courtyard and realize that Hoda Saber is no longer amongst them- the courtyard that witnessed his one hour daily exercise routine, now quiet and bare. It will be unbearable for them to walk into the corridors at night only to realize that Hoda is no longer busy with his nightly ritual of strolling up and down the corridor.  Sundays and Tuesdays will only bring more anguish and pain, when Hoda will no longer be sitting on that bench in the courtyard giving history lessons to the other prisoners, eager to hear his every word.  For the men in Evin's Ward 350, Hoda Saber's presence will be greatly missed, for there will never be another Hoda Saber.

I pray to God that these twelve great men do not end up in the prison infirmary, for it will only add to their suffering and anguish - particularly if they are taken to the infirmary at night and have the pleasure of meeting "Azemat" [a male nurse], for Azemat does not like to be awoken at night. Azemat was at the infirmary when Hoda Saber was taken there on that now infamous night. Azemat is always there. They have kept him there so that he can continue to inflict both physical and psychological pain on the innocent men of Evin's Ward 350.  He is there to harass them.  The thought of such great men, men who have put their lives at risk standing firm against oppression and tyranny, being humiliated, mistreated and beaten by someone like Azemat is too painful to bear.

I miss Bahman Ahmadi's laughter. I miss the kindnesses of Abdollah Momeni. I miss the warm voice of Mehdi Eghbal, who replaced Emadeddin Baghi when Emad was freed from prison yesterday, making sure that the historic figure 12 [prisoners of conscience on hunger strike] was not reduced to 11. I miss the way Hassan Asadi played soccer. I miss playing chess with Mohammad Reza Moghiseh.  I miss walking in the courtyard with the kind and loving Amir Khosro Dalirsani. I miss the jokes of Mohammad Davari.  I yearn to see the calm and innocent face of Emad Bahavar.  There is so much I miss....

Have you tried by the way not to consume anything but water, some sugar cubes and salt for four entire days?  These twelve men have chosen to have nothing but water, tea and a few sugar cubes and salt for weeks on end....

Forget the suffering and grief of the other prisoners, or even the fact that they have been on a hunger strike for four days and will continue for weeks on end. Try instead not to eat anything but water a few sugar cubes and salt for three days. If it's too difficult, add milk and fruit juice to your diet.  Try for at least three days to experience the pain associated with hunger and walk in the shoes of these great men, for you will never be able to feel the real anguish of these innocent men, deprived of their families and their home, unless you too have experienced Evin's Ward 350, 209 and 240...

"We salute your honor and dignity" is a common and widely used term at Evin's Ward 350.... We salute the dignity of these honorable men.

Saeed Pourheydar
Journalist, Political Activist & Former Prisoner of Conscience at Evin Prison

Source: Saeed Pourheydar's FaceBook Page: http://on.fb.me/jodsaM

دو ساعت دیگر سفره نهار را در اتاقهای بند 350 پهن می کنند ، دوازده مرد اما قرار است چیزی نخورند . شد چهار روز که لب به غذا نزده اند . فقط آب ، قند و کمی نمک .

حتما گرسنه هستند ، خیلی هم گرسنه هستند . دو سه روز دیگر که بگذرد حتی شاید دیگر نا و توان نداشته باشند روزی دوبار به هواخوری بروند برای آمار اجباری روزانه . کاش مثل برخی روزهای سرد زمستان آمار را در اتاقها بگیرند تا این مردان انرژی کمتری برای آمارگیری بیهوده و تحقیر آمیز در هواخوری از دست بدهند .

رنجشان اما فقط گرسنگی نیست . غم دارند همه شان ، غم از دست دادن هم بندی را تا نباشی دربند محال است بتوانی درک کنی ، آنهم هم بندی ای همچون هدی صابر . پنج هم اتاقی دوست داشتنی را در کمتر از شش ماه از دست دادم ، آخرینش هدی صابر بود و خوب میتوانم حس کنم حال و هوای این روزهای هم بندیانم را . غم از دست دادن برادر یکسال کوچکتر از خودم آنقدر برایم سخت نبود که داغ این پنج یار نازنین دلم را سوزاند .

این دوازده مرد رنجشان فقط گرسنگی نیست ، دو چندان می شود این رنج و عذاب وقتی هر روز به هواخوری بروند اما هدی صابر را نبینند در حال ورزش صبحگاهی یکساعته اش . سخت است برایشان وقتی به سالن بروند و هدی را نبینند هنگام قدم زدنهای شبانه اش در راهرو . یکشنبه ها و سه شنبه ها برایشان سراسر رنج و غم می شود وقتی او را نشسته روی نیمکت هواخوری نبینند که دارد کلاس تاریخ برای هم بندیان برگزار می کند . برای مردان بند 350 جای خالی هدی صابر را دیگر هیچکس ، هیچکس نمی تواند پر کند .

خدا کند کارشان به بهداری نکشد ، آنوقت رنجی دیگر به رنجشان اضافه می شود . شب که باشد دیگر بدتر ، " عظمت " خواب باشد و یکی از این دوازده مرد بروند بهداری چه رنجی خواهند کشید . صابر هم که رفت بهداری " عظمت " آنجا بود ، یعنی همیشه آنجاست . نگهش داشتند تا بلای روح و جسم مردان 350 باشد ، آزارشان دهد . چه رنج و دردی است بشنوی مردان مرد جانشان را گذاشتند کف دستشان ، مردانه ایستاده اند مقابل ظلم ظالم آنوقت " عظمت " که خودش زندانی است و در بهداری مشغول کار ، بخواهد به این مردانمان بگوید " تو " ، یا بخواهد غلط زیادی بکند و دست رویشان بلند کند .

دلم تنگ شده برای خنده های بهمن احمدی نازنین ، مهربانی های عبدالله مومنی ، صدای خوش مهدی اقبال که با آزادی عماد باقی نگذاشت عدد تاریخی 12 مردی که اعتصاب غذا کرده اند 11 شود ، فوتبال بازی کردن حسن اسدی ، بازی شطرنج با محمدرضا مقیسه ، قدم زدن با امیرخسرو دلیرثانی دوست داشتنی در هواخوری ، برای شوخی های محمد داوری ، دلتنگم برای چهره معصومانه و آرام عماد بهاور و .....

محمد جواد مظفر ، قربان بهزادیان نژاد ، فیض الله عرب سرخی و ابوالفضل قدیانی هم که کوه شرافت اند و پایمردی .

راستی شده تا حالا چهار روز هیچ نخورید جز آب و قند و کمی نمک ؟! این دوازده مرد می خواهند هفته ها غذایشان همین باشد : آب ، چای ، قند و نمک .

رنج ها و غم های دیگر زندان پیش کش ، فقط لطفا نه چهار روز یا هفته ها ، فقط سه شبانه روز هیچ نخورید جز آب ، قند و نمک . طاقت نیاوردید آبمیوه و شیر هم می توانید بخورید . لا اقل سه شبانه روز که می شود فقط گرسنگی اعتصاب غذا را تجربه کنیم و لمس کنیم چه می کشند این مردان . رنجهای دیگر را مطمئن باشید تا نبوده باشید آنجا در بند 350 اوین ، 209 و 240 آن هم دور از خانه و خانواده و بی گناه دربند هیچوقت نخواهید توانست لمس و درک کنید !

اصطلاح رایج و پرکاربرد در بند 350 اوین : " درود به شرفت " ...... درود به شرفتان مردان آزاده

Monday, June 20, 2011

Prominent Journalist & Human Rights Activist Emadeddin Baghi Released from Evin - عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر آزاد شد

June 20th, 2011 - RAHANA: Upon completion of his one year prison sentence and on the third day of a hunger strike launched with 11 other political prisoners protesting the killings of Haleh Sahabi and Hoda Saber,  Emadeddin Baghi, prominent journalist, human rights activist and founder of the Association for the Defense of Prisoners, transferred to Evin prison on December 5th, 2010 was released from prison today Monday June 20th, 2011.

According to reports by Jaras, immediately after his release from Evin, Baghi first visited with the families of martyrs Hoda Saber and Haleh Sahabi, before going home.

In an interview with ISNA, Saleh Neekbakht, Baghi's lawyer stated: "My client had been sentenced to six years prison on charges of conspiracy against the regime and propaganda against the state. After filing a complaint with the 54th branch of the appeals court in Tehran and review of his case file, he has been acquitted of the charge of conspiracy against the regime.  Given that my client had also been charged a second time with propaganda against the regime by another branch of the Revolutionary Court, the two cases were treated as a single case and as per article 184 of the penal code, the second charge of propaganda against the regime was dropped. Given that my client had completed his one year sentence for the original charge, he was released from prison today."

Source: RAHANA http://www.rahana.org/archives/41629

عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر آزاد شد

مادالدین باقی، فعال برجسته حقوق بشر ، روزنامه‌نگار و دبیر انجمن دفاع از زندانیان که در تاریخ ۱۴ آذر سال ۱۳۸۹ جهت گذراندن دوران محکومیت، خود را به زندان اوین معرفی کرده بود، پس از اتمام دوران محکومیتش و پس از سومین روز از اعتصاب غذا از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش جرس، وی که امروز بعد از ملاقات کابینی با خانواده با سپری شدن مدت محکومیتش  از زندان اوین آزاد شد، پیش از عزیمت به منزل به خانه شهید هدی صابر و هاله سحابی رفت.
هم چنین صالح نیک بخت، وکیل مدافع عماد باقی در گفت و گو با ایسنا می گوید: «موکلم به اتهام تبلیغ علیه نظام و تبانی علیه امنیت کشور از سوی دادگاه بدوی به شش سال حبس محکوم شد. پس از اعتراض به رای صادره پرونده در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران مطرح شد و با توجه قضات دادگاه‌ به محتویات پرونده و دفاعیات وکلا، موکل از اتهام تبانی علیه امنیت کشور تبرئه شد.»
وی ادامه داد: «از آنجا که پیش از این عمادالدین باقی به اتهام تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه دیگر نیز محکوم شده بود، با درخواست تجمیع پرونده‌ها و اعمال ماده ۱۸۴ قانون آیین دادرسی کیفری، مجازات تبلیغ علیه نظام در پرونده حذف و همان مجازات سابق اعمال شد که پس از سپری کردن دوران محکومیت یک ساله در خصوص اتهام تبلیغ علیه نظام، موکل امروز از زندان آزاد شد.»
پایان پیام

Sunday, June 19, 2011

Ardeshir Amir Arjomand on Executions in the 80s, Iran's Constitution, Separation of Religion & State & Role of Diaspora

June 19th, 2011 - Ardeshir Amir Arjomand, senior adviser to Mir Hossein Mousavi and spokesperson for the Coordination Council for the Green Path of Hope attended a question and answer session at MIT University in Boston on Friday June 17th, 2011.  Mr. Amir Arjomand answered amongst other things questions regarding the goals of the Green Movement, the role of social networks, the mass executions in the 1980s and the role of the Iranian diaspora within the Green movement.

The following is a summary of the main topics covered during the question and answer session:

Ardeshir Amir Arjomand on the goals of the Green Movement

While emphasizing the peaceful nature of the Green movement, Ardeshir Amir Arjomand stated that the goal of the movement is to continue peaceful resistance with an emphasis on human rights.  Amir Arjomand reiterated that even though the ruling government seeks to radicalize and suppress the movement through violent acts such torture, rape and repeated violations of human rights, it is vital that we remain true to the nonviolent nature of the Green movement.

To this end, Amir Arjomand emphasized that we must effectively use the innovation of our youth, stating: "Our youth analyze our movement better than I do and their creativity and talent is a great source of pride.  We must utilize a variety of tactics and not fear trying out new tactics, taking advantage of the new climate created by the ruling government. We believe that a stable democracy will only be achieved through non violent resistance and as such we have no other choice but to succeed."

Ardeshir Amir Arjomand on Social Networks

While emphasizing the importance of social networks, Amir Arjomand stated: "No regime is sustainable without the support of a significant portion of the population. We must create awareness amongst a large segment of our society. We must establish social networks designed to foster the exchange of ideas and open discussions. This phenomenon has occurred in many other countries as well. Firstly, we must mobilize public opinion. Secondly, we must specify the people's demands and lastly force the opposing group [ruling government] to suffer setbacks. Our strategy should be to weaken their position and reduce their resources particularly their armed forces. We are witnessing the delegitimization of this government. We must look into new methods of resistance such as sit-ins and strikes. The inefficiencies of the ruling government are gradually emerging and today we are witnessing the confessions by some within the government regarding these inefficiencies." 


Ardeshir Amir Arjomand on the definition of democracy

We define democracy as the rule of the majority while guaranteeing the rights of the minority and support for human rights. The classic and common view encompasses the separation of religion and state.  Our goal is to establish democracy in a specific context as we are dealing with a distinct population. Even if we assume that the "prerequisite for any positive event in our country is the complete separation of religion and state", under the current [socio-political] climate it is not very realistic.

Ardeshir Amir Arjomand on Whether or Not the Constitution of the Islamic Republic is Democratic

When asked whether the existing Constitution of the Islamic Republic of Iran is democratic, Amir Arjomand responded: "If you ask me as an expert whether the existing Constitution in Iran is completely democratic, my answer is that it is not. What the Green Movement says, however, is that our movement is within the framework of the Constitution. The Coordination Council for the Green Path of Hope has never claimed that the current Constitution is fully democratic or that everyone must believe in it. We must remember however, that the current Constitution was voted on and ratified by the people of Iran.  The Coordination Council's desire is that the democratic elements of the current Constitution, such as the elements addressing the rights of our citizens be implemented, in order to pave the road for achieving democracy. We must work on creating an environment in which everyone can collaborate on amending the Constitution. Unfortunately currently the conditions do not exist. Political activists must be cognizant of the conditions in Iran and what is currently possible and what can be achieved in the future. When the conditions are right the Constitution should and will be amended. The Green movement is pluralistic and it is our duty to define our common goals and demands."

Ardeshir Amir Arjomand on Mousavi and the Mass Executions in the 80s

I have repeatedly responded to questions regarding the executions that took place in 1988, for it is not an issue one should avoid. After the Islamic Revolution, a number of violent events took place, none of which can or should be justified. Our criticism however, should not be limited to the executions that took place in 1988. We must also take into consideration and also be critical of the events that preceded and followed these executions; our criticism should include all human rights violations.  Though Mir Hossein Mousavi was prime minister during the aforementioned period, he was neither part of the Judiciary. According to Mousavi's own statements, at the time, he was unaware of these events and even when he found out, he asked that an investigation committed be formed to look into the events. In and of itself however, this request does not suffice. I asked Mr. Mousavi directly why he did not resign once he became aware of these events. Apparently, although he had resigned, he was still actively working. I told Mr. Mousavi that his response was not adequate and that he would need to provide a more precise and clear explanation of the events.  It goes without saying that at a more opportune moment, Mr. Mousavi should and will speak in more detail about the events that took place in the 80s.  Clearly as a nation, we have come to the realization that we must be open to criticism. However, all criticism must be just and fair and made taking into consideration the political and social climate of the time. A revolution took place with both positive and negative aspects. It goes without saying that we must critique our past and everyone should participate in this important national dialogue. Let us also be reminded that many of those who today demand answers to the events that took place in the 80s, are themselves part of the violence and as such must also be open to criticism.  Perhaps the events that took place after the rigged elections two years ago opened the eyes of our nation, forcing us to confront the facts on events we fled from in the past.  A nation can never move towards peace and national reconciliation unless past mistakes are accepted and corrected.

Ardeshir Amir Arjomand on the Role of the Iranian Diaspora

With regards to what role the Iranian diaspora should play in promoting the Green movement, Mir Hossein Mousavi's senior adviser said: "There are many ways in which the Iranian diaspora can help in the further development of the movement. First and foremost they must seek to fully understand the conditions inside Iran and have the will to stand with the people inside Iran.  There is an entire nation inside Iran that needs our support. The most important role the diaspora can play is to understand the conditions of the people inside Iran and make sure that the actual demands of our people are heard across the globe. Given the highly oppressive nature of the government of Iran, another way the diaspora can help is to facilitate the free flow of information within the country.

Source: Kaleme: http://www.kaleme.com/1390/03/28/klm-62110/

امیرارجمند: جنبش سبز متکثر و خشونت گریز است

شنبه, ۲۸ خرداد, ۱۳۹۰

چکیده :اگر شما حجم خشونت اعمال شده در سرکوب را مقایسه کنید، خواهید دید که در ایران هرگز سابقه نداشته است. نیروهای مورد استفاده برای ایجاد خوف عظیم شاهد این مدعا ست. رهبران جنبش سعی کرده اند در موارد مختلف تاکید بر مبارزه بدون خشونت داشته باشد. این نوع مبارزه تجربه زیادی را پشت خود ندارد و به همین دلیل طولانی تر می شود. ...

مشاور ارشد میرحسین موسوی با تشریح ویژگی‌های جنبش سبز و تاکید بر پرهیز از خشونت و حرکت‌های رادیکالی و گزینش راه‌های مسالمت آمیز، جنبش سبز را یک جنبش متکثر خواند و گفت: وظیفه ما این است که قدر مشترک مطالبات را مشخص کنیم.

دکتر اردشیر امیرارجمند مشاور مهندس میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در دانشگاه ام.آی.تی سخنرانی و جلسه پرسش و پاسخ برگزار کرد.

به گزارش جرس به نقل از سایت خبرنگاران سبز، امیرارجمند تاکید کرد: آنچه در این مدت گذشت نشان داد ما جز برگزیدن راه مبارزه استراتژیک مسالمت آمیز نخواهیم داشت. جنبش سبز تجربه جدیدی برای ملت ما بود.جنبش سبز نشان داد که می تواند علیرغم شدت و وسعت مطالبات، به دنبال دسترسی فوری به دموکراسی نباشد.

وی با اشاره با راهپیمایی ۲۵ خرداد ادامه داد: اولین حرکت ما در برخورد با انتخابات یک راهپیمایی سکوت سه میلیون نفری بود.چالش ادامه یک مبارزه مسالمت آمیز با پرهیز از خشونت از همان اولین روز خود را نشان داد و عده ای از هموطنان ما در آن تظاهرات شهید شدند.

مشاور ارشد موسوی بر لزوم پرهیز از خشونت تاکید کرد و گفت: یکی از بنیادهای تعیین شده در بیانیه ها پرهیز از خشونت در کنار مسالمت آمیز بودن حرکت بود. پرهیز از خشونت و مبارزه مسالمت آمیز؛ ضرورت هایی را ایجاب می کند که بدون آنها حرکت ادامه پیدا نمی کند. یکی از این ضرورت ها قبول مدارا ست. به این دلیل بود که در کنار مبارزه مسالمت آمیز، حقوق بشر و مدارا مورد تاکید قرار گرفت و از دل آن تکثر در حامیان جنبش خارج شد.

چالشهای پیش رو

وی افزود: استواری بر این خط مشی کار ساده ای نیست. ما با دو چالش در این راه مواجه هستیم. چالش اول سرکوب طرف مقابل و تشویق مبارزان به برگزیدن راه های رادیکال بود. خشونت گرایی طرف مقابل نیروهای حساس و خصوصا جوانان را تحت تاثیر قرار می دهد تا مقابله به مثل کنند. قانع کردن این قشر برای ادامه حرکت مسالمت آمیز چیزیست که ما با آن مواجه هستیم. چالش دوم، طولانی شدن مبارزه است. طولانی شدن، حامیان مبارزه را به این فکر می اندازد که به دنبال راه های سریع تر باشند. زیرا صبر مبارزین تمام می شود.

ارجمند در ادامه گفت: در کشور ما نیروهای اقتدار گرا تلاش زیادی کردند تا با تشدید سرکوب و بستن راه های گفتگو طرف مقابل را به برگزیدن راه های خشن تر هدایت کنند. یکی از تمایلات آنان به خشونت کشاندن مبارزه است. آنان از امکانات مالی زیادی استفاده کردند تا نیروهای انسانی و فنی مقابله و سرکوب را فراهم کنند.

وی با اشاره به خشونت انجام شده طی دو سال گذشته گفت: اگر شما حجم خشونت اعمال شده در سرکوب را مقایسه کنید، خواهید دید که در ایران هرگز سابقه نداشته است. نیروهای مورد استفاده برای ایجاد خوف عظیم شاهد این مدعا ست. رهبران جنبش سعی کرده اند در موارد مختلف تاکید بر مبارزه بدون خشونت داشته باشد. این نوع مبارزه تجربه زیادی را پشت خود ندارد و به همین دلیل طولانی تر می شود. خوشبختانه این نوع مبارزه در حال انجام است و در حال ادامه پیدا کردن است و فواید این نوع مبارزه به تدریج در حال آشکار شدن است. آنچه که باعث شد جنبش علیرغم سرکوب شدید ادامه پیدا کند همین نوع استراتژی است.

ارجمند تصریح کرد: آنچه امروز به آن نیاز داریم قوه ابتکار جوانان ما ست. جوانان خیلی بهتر از من جنبش را تحلیل می کنند و این باعث افتخار ما ست. ما باید تاکتیک های متعددی را انتخاب کنیم و از امتحان تاکتیک های متعدد نترسیم و از جو ایجاد شده توسط طرف مقابل که موفق شدند و یا موفق نشدند نترسیم. ما معتقدیم که دموکراسی پایدار به جز طریق مبارزه مسالمت آمیز تحقق پیدا نخواهد کرد. بنابراین ما چاره ای نداریم. ما باید موفق بشویم.

شبکه های اجتماعی

مشاور ارشد موسوی با تاکید بر لزوم گسترش شبکه های اجتماعی ادامه داد: هیچ نظامی بدون تکیه به بخش قابل توجهی از مردم نمی تواند پایدار بماند. ما باید بخش زیادی از مردم را آگاه کنیم. شبکه های اجتماعی را مشخص کنیم و آنان بتوانند مطالبات خود را مشخص کنند و آن را مطرح کنند. این موضوع در بسیاری از کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده است. در اینجا ما باید با بسیج افکار عمومی ابتدا مشرعیت زدایی کنیم. دوم خواست های مردم را مشخص کنیم. سوم طرف مقابل را دچار فرسایش کنیم. استراتژی ما ریزش در نیروهای طرف مقابل بخصوص در نیروهای مسلح آنان است. امروز مشروعیت زدایی صورت گرفته است. ما به دنبال راهکارهای جدیدی مثل تحصن و اعتصاب هستیم. ناکارآمدی حکومت به تدریج در حال ظهور است و ما امروز با اعتراف بخشی از حکومت به ناکارآمدی مواجهیم.

وی به تحولات منطقه پرداخت و گفت: وضعیت ایران با تونس، مصر یا لیبی یکی نیست. دلیل موفقیت سریع در تونس یا مصر وابستگی ارتش به آمریکا بود. در مصر ارتش حتی اجازه دخالت لباس شخصی ها را هم نداد. خنثی کردن نیروی نظامی در ایران روش دیگری را می طلبد و آن نشان دادن اشتباه بودن راه حکومت است. هیچ کس نمی تواند برای ایران نسخه واحد لیبی و مصر را تجویز کند. مشکلات تازه در مصر خود را نشان می دهند. این قبیل مشکلات در ایران بسیار بزرگتر خواهد بود.
مشاور ارشد موسوی سرکوب و خشونت گسترده حاکمیت را یکی از دلایل زنده بودن جنبش سبز دانست و در مقایسه این حرکت با انقلاب سال ۵۷ گفت:  برخی از مطالبات آن سال با مطالبات امروز یکی است. مردم بلوغ بیشتری پیدا کرده اند و می دانند چه چیزی می خواهند و چه چیزی نمی خواهند.

وی ادامه داد: آنچه در تونس رخ داد با آنچه در ایران ۱۹۷۹ رخ داد یکسان نیست. علیرغم رفتن مبارک و بن علی سیستم حکومتی این کشورها تغییر نکرده است. در حالی که در ایران تغییرات ریشه ای تر بود.

امیرارجمند در مورد برداشت از دمکراسی گفت: منظور ما از دموکراسی حکومت اکثریت با حفظ حقوق اقلیت است. دیدگاه کلاسیک رایج این است که حکومت دموکراتیک از نهاد دین جدا ست. ما قصد ایجاد دموکراسی در یک بستر مشخص داشته و با یک مردم مشخص سر و کار داریم. ولی فرض این که «پیش شرط هرنوع اتفاق مثبتی در کشور، جدایی کامل نهاد حکومت از دین است» با واقع بینی کامل همراه نیست.

خشونت توجیه پذیر نیست

وی در خصوص اعدامهای سال ۶۷ ادامه داد: در خصوص اعدام‌های سال۶۷ مکررا پاسخگو بوده ام و نمی توانستم به آن نپردازم. بعد از انقلاب وقایعی رخ داده و همراه با خشونت هایی بوده که توجیه پذیر نیست و طبیعت خشونت گرای انقلاب هم نمی تواند این وقایع را توجیه کند. تنها اعدام های سال۶۷ نیست که باید نقد کنیم. وقایع قبل و بعد از آن را نیز باید قبول کرد و به نقد گذاشت. آقای مهندس موسوی در آن هنگام نخست وزیر بوده و عضو قوه قضائیه نبوده اند. بنا به گفته خودشان بی خبر بوده و حتی تقاضای تشکیل هیات تحقیق داده بودند. ولی این تقاضا نیز کفایت نمی کند. من این سوال را از مهندس موسوی پرسیدم که با توجه به اینکه مطلع نبودید، چرا پس از اطلاع استعفا ندادید؟ ایشان ظاهرا استعفا داده بودند ولی همچنان سر کار بودند. من به ایشان گفتم پاسخ شما به اندازه کافی قانع کننده نیست و باید پاسخ قانع کننده تری بدهید. ایشان باید قطعا در هنگامی که معذوریت های فعلی را نداشت، پاسخ روشن تری بدهد. ولی باید یک مسئله را به فال نیک گرفت و آن اینکه جنبش پذیرفته است که باید گذشته را نقد کند و من امیدوارم این نقد منصفانه باشد. انقلابی واقعی شده که با همه خوبی ها و بدی ها باید به نقد گذاشته شود.

وی در ادامه گفت: ولی خیلی از کسانی که امروز مطالبه گر وقایع دهه ۶۰ هستند خود جزئی از خشونت هستند و آنان نیز باید بپذیرند که نقد شوند. شاید اتفاقاتی که بعد از انتخابات افتاد، چشم همه ما را باز کرد و وقایعی که قبلا از آن می گریختیم، را با ما مواجه کرد. هیچگاه هیچ ملتی نمی تواند به راه صلح برود مگر آنکه خطاهای قبلی را قبول کند و در راه اصلاح آن پیش برود.
مشاور ارشد موسوی در رابطه با نقش ایرانیان خارج از کشور در پیشبرد جنبش افزود: کارهای زیادی از دست ایرانیان خارج از کشور برای پیشرفت جنبش بر می آید. اول اینکه شرایط داخل کشور را بشناسند و اراده این را داشته باشند که همراه مردم داخل کشور باشند. یک ملتی در داخل ایران وجود دارد که باید به آن کمک کرد. مهمترین چیز این است که وضع و موقعیت مردم داخل کشور را بشناسند و  مطالبات واقعی مردم داخل کشور را به گوش جهانیان برسانند. کار دیگر این است که به تسهیل جریان اطلاعات آزاد در کشور کمک کنند.

امیرارجمند در مورد قانون اساسی اظهار داشت: اگر به عنوان یک متخصص از من بپرسید که قانون اساسی ایران دموکراتیک هست؟ پاسخم به شما منفی خواهد بود! اما آنچه جنبش سبز می گوید این است که حرکت ما در چارچوب قانون اساسی است. شورای هماهنگی هرگز ادعا نکرده که قانون اساسی دموکراتیک است و همه باید به آن اعتقاد داشته باشند. ولی این قانون در زمانی به رای مردم ایران گذاشته شده و مورد تائید مردم ایران قرار گرفته است. بخشی از آن که مربوط به حقوق مردم است باسد اجرا شود تا راه برای احقاق دموکراسی فراهم شود. در شرایطی که همه امکان فعالیت داشته باشند باید مسئله اصلاح قانون اساسی نیز مطرح شود. ولی در شرایط حاضر این شرایط فراهم نیست. وظیفه ما این است که قدر مشترک مطالبات را مشخص کنیم. این جنبش یک جنبش متکثر است